درد سیاوش مانند سایر رمانهای فصیح از نثری ساده و شخصیتپردازی بسیار قوی برخوردار است. شاید ترجمهی آثار روانشناسی در کنار داستاننویسی سبب شده که فصیح بتواند شخصیتهای داستانهایش را به خوبی ساخته و پرداخته کند به گونهای که خواننده میتواند به راحتی شخصیتها را تصور کند یا حتی با برخی از آنها همزادپنداری کند. درد سیاوش از نظر محتوی، لحن و زبان، داستانی واقعگراست. داستان از نظرگاه اول شخص توسط جلال آریان روایت میشود و خواننده شخصیتها را از دریچهی نگاه جلال میبیند. آریان یا همان فصیح در درد سیاوش که میتوان گفت وامدار افسانهای ایرانیست، خواننده را قدم به قدم با خود در خیابانهای تهران همراه میکند و به جستجوی خسرو، پسر سیاوش میبرد. او جابجا از زندگی و سرنوشتِ سیاوشِ داستان شاهنامه یاد میکند. خسرو تاز دامادِ خواهر جلال است که جشن عروسیاش به دست عمویش شهروز به هم ریخته. جلال آریان در حین جستجویش برای یافتن خسرو و دانستن سرنوشت سیاوش، خواننده را با تکتک افراد خانوادهی عجیب خسرو آشنا میکند و روابط پیچیدهی خانوادگی آنها را آشکار میکند و در این میان گاهگاهی هم از مورسو قهرمان داستان بیگانهی کامو میگوید. داستان در تهرانِ سال 1355 اتفاق میافتد، بیست و سه سال پس از ناپدید شدن سیاوش ایمان. سیاوش پسر بزرگ سناتور ایمان، از خانوادهای بسیار متمول بوده که به دلیل گرایشهای عرفانی و علاقه به زرتشت، درس و دانشگاه را رها کرده، از خانواده جدا شده، به دین زرتشت گرویده و زندگی درویشانهای را در باغی در کرج در پیش گرفته و در روز 28 امرداد 1332 زمانی که خسرو کودکی یک ساله بوده، هنگام شنا در رود کرج ناپدید شده و همسرش فرخ که همان مادر خسرو است پس از این ماجرا با سرهنگ عباس دیوانلقا ازدواج کرده. خسرو حالا میخواهد بداند در پسِ ناپدید شدن سیاوش چه رازی نهفته است و برای فهمیدن این راز عروس خود را رها کرده و آوارهی خیابانهای تهران شده است. در نگاه اول میتوان داستان درد سیاوش را، داستانی پلیسی و حتی جنایی دانست که از متنی سرراست و ساده بدون پیچیدگیهای ادبی برخوردار است. هرچند که پیچیدگی روابط خانوادگی و نسبتهای فامیلی در جاهایی از داستان ممکن است خواننده را گیج کند اما در مجموع سیرِ داستانی روان و ساده است البته نمیتوان انکار کرد که ذهن خوانندهی حساس و نکتهسنج، گاه درگیر سؤالاتی میشود و میخواهد که اشکالاتی بر نویسنده وارد کند اما با کمی دقت و تیزبینی درد سیاوش را میتوان وامدارِ سیاوش شاهنامهی فردوسی، بیگانهی کامو و هملتِ شکسپیر دانست و آن را داستانی سمبولیک و اسطورهای نامید. شخصیتهای اسطورهای همواره در طول تاریخ از حوادث مختلف اجتماعی و سیاسی تاثیر گرفتهاند و بر آنها تاثیر گذاشتهاند. نویسندگان نیز چنین بودهاند و در این میان گاه رد پای شخصیتهای اسطورهای را هم در داستانهای معاصر آنها میتوان دید. واقعه 28 امرداد 1332 یکی از تأثیرگذارترین اتفاقات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در تاریخ معاصر ایران بود که سبب شد بسیاری از نویسندگان حوزهی ادبیات داستانی به استفاده از اسطورههایی که بازتابدهندهی ناخودآگاه جمعی مردم ایران در سالهای بعد از آن هستند، گرایش پیدا کنند. در واقع درد سیاوش بطور خاص یکی از داستانهایی است که نشان دهندهی جریان اسطورهگرایی نویسنده در سالهای پس از 32 است. با توجه به شخصیتاسماعیل فصیح ، تجربیات شخصیاش، زمانهای که در آن میزیسته، نگرش و طرز فکرش میتوان گفت که وی با تکیه بر روایت اسطورهای داستان سیاوش شاهنامهی فردوسی، به بازآفرینی شخصیتهای شاهنامه و فضاهای اسطورهای کهن، متناسب با موقعیت زمانی و مکانی داستان پرداخته و داستانی خلق کرده که در عین سادگی نثر و خط روایت و ملموس بودن شخصیتها میتواند بسیار پیچیده تلقی شود و ذهن خواننده را به بازی بگیرد تا جایی که خواننده را به این نتیجه برساند که شاید هدف نویسنده از انتخاب زمان ناپدید شدن سیاوش در روزِ 28 امرداد، همانند کردن او با مصدق بوده و هدفِ استفاده از اسطورهی سیاوش، نشان دادن قهرمانکُشی ایرانیان در طول تاریخ پر التهاب این سرزمین…. سیاوشِ اسماعیل فصیح که به دنبال معنویت و عشق میگشت، حساس و زیبا بود و پاکسیرت و مظلوم، شاید برآمده از همان سیاوش شاهنامهی فردوسی و سیاوش شاهنامه که یکی از شخصیتهای محوری حماسههای ملی ایران است خود برآمده از دل اساطیر کهن ایران، بینالنهرین و دُموزی، اوستا، متون پهلوی و یافتههای باستانشناسی است.
«…دمدمههای سحر از خواب پریدم. همه جا تاریک بود. اول فکر کردم با مورسو توی زندان الجزایرم. بیرون هنوز باران میآمد. کتاب از روی صورتم افتاده بود. اثر گرمی شب هم از تنم رفته بود. باز خودم بودم. تنها. دهانم خشک و تلخ. اندرونم خالی. پیرمرد کابوسناک نبود. مورسو هم نبود. جلال آریان بود، در تهران خوابیده بود، یا سعی کرده بود بخوابد. صدای تکوتوک ماشینهای توی جادۀ قدیم را میشنیدم که میگذشتند. اما چیزی که مرا از خواب پرانده بود، سروصدای طبقه پایین بود….
« اسماعیل فصیح در تاریخ دوم اسفند ماه سال 1313 هجری شمسی به دنیا آمد. در تهران. زیر بازارچۀ درخونگاه، طرفهای چهارراه گلوبندک . زندگی فصیح با جنگها و انقلابهای متعدد کشورش عجین بوده که در زندگی و کارهای او نیز بیشک آثار عمده نهادند.
فصیح از شش سالگی ، از مهر ماه 1320 و شروع حملۀ متفقین در جنگ جهانی دوم به ایران به « مدرسه ابتدایی عنصری» رفت و از پاییز سال 1326 او دوران تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان رهنما آغاز و در سال 1332 با دیپلم طبیعی پایان داد.
در آغاز تابستان 1335 فصیح پس از چند سال کار و تدریس و پس انداز، درخونگاهِ ایران را ترک کرد و از راه استانبول و پاریس به آمریکا پرواز کرد و در شهر بوزمن به تحصیل ادامه داد و لیسانس شیمی گرفت . پس از یک سال زندگی در سانفرانسیسکو و ازدواج با دختری اروپایی، در شهر میسولا موفق به اخذ لیسانس ادبیات انگلیسی شد.
پس از یک سال زندگی در واشنگتن و مرگ همسر ، فصیح به ایران و به تهران برگشت و پس از مدتی در مؤسسه انتشارات فرانکلین به ترجمه مشغول شد و با معرفی نامهای از صادق چوبک که خود در آن سالها در شرکت ملی نفت ایران مشغول به کار بود، در تابستان 1342 فصیح به اتخدام رسمی شرکت نفت درآمد و در اهواز ساکن شد.
در آغاز این سالها که سالهای تنهایی و دلمردگی در اهواز بود، فصیح به کار جدی خلق و نشر داستانهای کوتاه و رمان روی آورد .
یکی از بهترین داستانهای بلند اسماعیل فصیح شهباز و جغدان است این رمان اجتماعی به موشکافی روانشناسی چند خانواده پرداخته. قدرت توصیف و درگیر کردن بازیگران این قصه بسیار خوب ساخته و پرداخته شدهاند.
جلال آریان در مرخصی استعلاجی به سر میبرد و در هواپیما راهی تهران است که پروین دختر یکی از دوستانش به نام سیروس روشن را ملاقات میکند. پروین برای جلال تعریف میکند که اکنون مدتی است پدر وی مفقود شده و آیا جلال سراغی از او ندارد . سیروش روشن نقاش بسیار هنرمندی بوده که با دختر پولداری به نام آذر ازدواج میکند ولی آذر چندان به او وفادار نبوده و نهایتا نیز از او طلاق میگیرد . پروین دختر آنها با مادر زندگی میکند ولی صمیمانه عاشق پدرش است . بعد از ملاقات در هواپیما ، جلال نیز درگیر ماجرا شده و پا به پای پروین به دنبال پدر او سیروس است...
کتاب فرار فروهر اثر اسماعیل فصیح، رمانی است که در سال 1372 منتشر شد. این رمان داستان زندگی دکتر فروهر، ایرانشناسی را روایت میکند که به دلیل اختلالات روانی مدتی در آسایشگاه بستری میشود. او پس از فرار از آسایشگاه، در پی یافتن معنای زندگی خود است.
کتاب فرار فروهر از اسماعیل فصیح ، یکی از آثار مهم ادبیات معاصر ایران است که میتواند خواننده را با دنیای پیچیدهٔ انسانها آشنا کند. این داستان، نگاهی انتقادی به جامعهٔ ایران دارد و نشان میدهد که چگونه انسانها در این جامعه، دچار سرخوردگی و ناامیدی میشوند.این کتاب یکی از بهترین و جذاب ترین کتاب های بخش علوم انسانی است
داستان کتاب فرار فروهر از اسماعیل فصیح از زبان جلال آریان، دوست فرنگیس، خواهر دکتر فروهر، روایت میشود. جلال پس از شنیدن خبر فرار دکتر فروهر، به دنبال او میگردد. در این راه، او با یادداشتهای دکتر فروهر روبرو میشود که نگاهی گذرا به تاریخ ایران از هخامنشیان تا زمان حال است.
دکتر فروهر در یادداشتهای خود، به بررسی ریشههای مشکلات ایران میپردازد. او معتقد است که ایران در طول تاریخ، همواره مورد تهاجم و سلطه خارجی بوده است. این سلطهها، باعث شدهاند که ایرانیان هویت و فرهنگ خود را فراموش کنند.
دکتر فروهر همچنین به بررسی وضعیت ایران در زمان حاضر میپردازد. او معتقد است که ایران در حال حاضر، در یک بحران هویتی قرار دارد. مردم ایران، نمیدانند که چه هویتی دارند و به چه چیزی اعتقاد دارند.
کتاب فرار فروهر از اسماعیل فصیح رمانی است که به مسائل مهمی از جمله هویت، فرهنگ و تاریخ ایران میپردازد. این رمان، با نگاهی انتقادی به وضعیت ایران در زمان حاضر، به خواننده کمک میکند تا به درک بهتری از مسائل ایران دست یابد.
خلاصهی کتاب داستان جاوید:
این کتاب به روایت زندگی حقیقی پسر بچهای به اسم «جاوید» از آیین کهن زرتشتی میپردازد که در دههی نخست قرن و در اوج فساد قاجار زندگی میکند. او به دنبال پیدا کردن خانوادهی خود است و برای این کار تصمیم میگیرد به همراه عموی خود از یزد به تهران سفر کند، اما عمویش در بین راه و در شهر قم از دنیا میرود. او همراه با تعدادی زائر از قم به تهران میآید. این جستوجو سالهای زیادی طول میکشد و در نهایت سرگذشتی عجیب و غریب را برای جاوید رقم میزند.
او پس از رسیدن به تهران، به خانهی شازده «ملکآرا» رفت؛ شاهزادهای که به شدت پدرش را شکنجه داد و سرانجام نیز باعث مرگش شد. این شاهزاده یکی از رهبران درباری جامعه بود که فقط تظاهر به اهل نماز و ایمان بودن میکرد، او بعد از هر نماز مست میکرد و خونهای بسیاری میریخت.
در حین ورود جاوید به این عمارت، مادرش همراه با خواهرش فرار میکنند، اما سرانجام دستگیر میشوند و مادرش بعد از تحمل عذابها و شکنجههای ملکآرا دیگر تاب نمیآورد و از دنیا میرود. درباریان خواهر جاوید را هم گروگان میگیرند تا بتوانند از او بیگاری بکشند و ... .
درباره کتاب اسیر زمان
گذشته
چه هیولای سرتقی است
که برگردیم و به صورتش نگاه کنیم...
اینها جملات ابتدایی کتاب اسیر زمان است. داستانی که زندگی جلال آریان را از سال 1342 به بعد تعریف میکند. زمانی که او از آمریکا به ایران برگشته است. به استخدام شرکت نفت درآمده است، به اهواز میرود و هنرستان شرکت نفت تدریس را آغاز میکند. این تنها آغاز داستانی است که تا سالهای پس از انقلاب و تا اواخر 1366 ادامه پیدا میکند.
آریان که حالا در هنرستان تدریس میکند با دانشجویی مستعد به نام علی ویسی آشنا میشود. دانشجویی که به زودی توجه استادش را به خود جلب میکند و در مدت زمانی کوتاه رابطهای دوستانه و صمیمانه با او رقم میزند.
در همین رفت و آمدها و مناسبتهای دوستانه ،آریان از وقایع تلخ دوران طفولیت علی ویسی آشنا میشود و درمییابد که او تمایلاتی ضد رژیم شاهنشاهی دارد. او به همراه جمعی دیگر به انجام فعالیتهای پنهانی مشغولند. فعالیتهایی که در عین ضدیّت با شاه، گرایشهای گوناگون در آنها به چشم میخورد.
اما در میان، زندگی علی ویسی با حضور سروانی ساواکی به نام سروان نفیسی که در اهواز زندگی میکند، دچار تلاطم میشود. نفیسی مردی میانسال، پولپرست و خوشگذران است. زبان و رفتارش عامیانه و جلف است و در همین احوالات به دختری به نام شهناز گنجویپور نظر دارد. شهناز هم دوره علی ویسی و مورد علاقه اوست. بنابراین، تقاضای ازدواج سرهنگ را رد میکند. اما سرهنگ که به این زودیها خسته نمیشود، حتی بعد از شنیدن جواب منفی تلاش میکند تا شهناز را از آن خود. او این بار از در ارعاب درمیآید و با استفاده از مقام ساواکی خویش، هم پدر شهناز و هم علی ویسی را با اتهامات واهی به زندان میاندازد....
معرفی کتاب تلخ کام
کتاب تلخ کام، اثری از اسماعیل فصیح، از نویسندگان توانا و برجستهی ایران است. تلخ کام دربارهی مردی است که برای یک ماموریت کاری به لندن سفر میکند و آنجا کسی را میبیند که انتظارش را نداشته است.
تلخکام هم یکی از داستانهای ایرانی است که به شرکت نفت ارتباط پیدا میکند. داستانی پر از توصیفات دقیق و ریز به ریز جزئیات. سرگذشت مردی از خانوادهای متوسط که خودش تحصیلکرده است. در آمریکا درس خوانده و کار قابل قبولی هم دارد. همیشه دلنگران خواهرش فرنگیس است و حالا قرار است برای یک ماموریت کاری به لندن سفر کند. او که باید برای شرکت نفت کالایی تهیه کند از طریق چند پرواز از آبادان به تهران، تهران به پاریس و در نهایت از پاریس به لندن میرسد و آنجا اتفاقاتی رخ میدهد که شرح خواندنیشان در کتاب تلخ کام آمده است.
معرفی کتاب زمستان 62
اسماعیل فصیح در کتاب زمستان 62 ماجرای کارمند بازنشستهای را به تصویر میکشد که برای پیدا کردن فرزند مفقودالاثر پیشخدمت سابقش به یکی از شهرهای جنوبی میرود. بدون شک این رمان پرطرفدار روایتی پرکشش است از سالهایی که هیچگاه به دست فراموشی سپرده نخواهد شد.
از نظر بسیاری از مردم رمان زمستان 62 بهترین اثر زنده یاد فصیح محسوب میشود. روایتی دقیق همراه با فضاسازی و شخصیتپردازیهایی درست که با پایانی تکان دهنده و اعجابانگیز توانسته در زمره یکی از ماندگارترین داستانها دربارهی جنگ تحمیلی باشد.
اسماعیل فصیح در این داستان منسجم و خواندنی سعی دارد تا با استفاده از سوژهای بکر جنگ تحمیلی را از دیدگاهی متفاوت به تصویر بکشد. او در این کتاب جامعهای را نشان میدهد که فشارهای روحی و روانی حاصل از جنگ تحمیلی تاثیرات زیادی در روند زندگی مردمش ایجاد کرده است.
این رمان به صورت خاطرهنویسی و از زبان جلال آریان روایت میشود، شخصیتی که در تمامی آثار فصیح به نوعی همزاد اوست. همچنین بیان ساده، بیحاشیه، طنزآلود و گاه لحن منتقدانه اسماعیل فصیح در این رمان از خصوصیات برجستهی کتاب زمستان 62 محسوب میشود.
دربارهی کتاب ثریا در اغما
سال 1359 و در اوایل جنگ، جلال آریان که در شرکت نفت آبادان کار میکند، با خبر میشود که خواهرزادهاش ثریا در پاریس حین دوچرخهسواری تصادف کرده و به اغما رفته. جلال برای مراقبت از ثریا و همینطور پیگیری هزینههای درمانش مجبور میشود به پاریس سفر کند. بهخاطر شرایط جنگ امکان سفر با هواپیما نیست و او به اجبار به ترکیه و از آنجا به پاریس میرود. جلال آریان در آنجا وارد جمع ایرانیان مهاجر میشود. کسانی به خاطر جنگ یا انقلاب به آن جا پناه آوردهاند و در عوالم خود هستند و درکی از شرایط ایران ندارند. او در جمع آنها، لیلا، معشوق سابقش را هم میبیند و گذشتهشان را به یاد میآورد.
داستان ثریا در اغما (Soraya In Coma)، روایت زندگی و گذشتهی جلال آریان و رابطهاش با لیلا، شرایط جنگی و متلاطم ایران و جوانانی که از دست میروند، زندگی روشنفکران متظاهری که ارتباطشان با واقعیت بریده شده و در خودشان غرق شدهاند را روایت میکند. اسماعیل فصیح (Esmail Fassih) سعی میکند همهی این روایتها را به موازات هم پیش ببرد. او در این رمان هم مثل همهی رمانهای دیگرش از سبک واقعگرایانه پیروی کرده و سعی کرده واقعیت جنگ و زندگی آن دوره را نشان دهد. هر چند که جنگ در پسزمینهی داستان جاری است ولی همه چیز تحتالشعاع آن است. فصیح در عین همدلی با ایرانیانی که در کشور زیر بمباران هستند و دارند از دست می روند، در نقطه مقابلش روشنفکران عیاشی را نشان میدهد که در کافههای پاریس میلولند و در عین خوشگذارنی، دائماً از وضعشان مینالند. او نقد تندی به این گروه و خودکامگیشان وارد میکند. جلال آریان، رنجور و گرفته در بین همهی این آدمها تنهاست. فصیح راوی ناامیدی نسل خودش است. کمای عمیق ثریا و بلاتکلیفی او تمثیلی از وضعیت ایران و مردمش است و دلهره و ناامیدی آن دوره را نشان میدهد.
عموماً رمانهای فصیح، داستانی سرراست و روایتی ساده دارند. این قاعده در رمان ثریا در اغما هم رعایت میشود. فصیح تا حد ممکن از حاشیه رفتن و پیچیده کردن طرح داستانی پرهیز میکند و تلاش دارد رک حرفهایش را بزند. فصیح زمانی که در آمریکا بود، با همینگوی دیدار داشت و تحتتأثیر او قرار گرفت. شیوهی روایت و طرح داستانی او بیشباهت به داستانهای همینگوی نیست. برای اسماعیل فصیح بیشتر از شیوه یا تکنیک روایت، طرح داستان اهمیت داشت و سعی میکرد تا حد ممکن داستانی پرکشش و خواندنی روایت کند. برای همین داستانهایش ساختار مرتب و منظمی دارند، از زاویهی اول شخص روایت میشوند، دیالوگهایی محاورهای و شکسته دارند و از پیچیدگی رویگردانند. گرچه همیشه این نقد از طرف منتقدین به او وارد میشد، اما در واقع همین سادگی و صمیمیتش در روایت باعث محبوبیتش شده بود. بهمن فرمانآرا او را نویسندهی درجه یکی میدانست که قدرت جذب عامه را دارد.
رمان ثریا در اغما پس از چاپ در سال 1362 بلافاصله مورد اقبال قرار گرفت و خیلی سریع به چاپ بعدی رسید. ضمن اینکه سال 1985 به انگلیسی و بعدتر به عربی ترجمه شد. نشر ذهنآویز این کتاب را منتشر کرده و در چهل سالی که از انتشار کتاب گذشته، 55 هزار جلد از آن فروش رفته است.
معرفی کتاب باده کهن
کتاب باده کهن نوشته اسماعیل فصیح، تحولات روحی یک انسان را به نمایش میگذارد. داستان این کتاب در جنوب ایران، آبادان اتفاق میافتد؛ شهری پر از عشق و گرم، با نخلستانهای سر به فلک کشیدهاش.
فضای ابتدایی کتاب، آشنا و تکراری است و آبادان نفتخیز و جنگزده را برای شما تداعی میکند. در قسمتهایی از این داستان ویژگیهای حسی و جسمی زوج عاشق بیان میشود، اما نویسنده صحنهها را به صورت ایمائی درمیآورد تا عشق آنها را فراحسی نشان دهد.
داستان این کتاب درباره دکتر کیومرث آدمیت متخصص قلب است که با گذراندن دوره تخصص خود در آمریکا، در سال 1370 وارد آبادان میشود تا در بیمارستان این شهر مشغول خدمترسانی شود. او با بازگشت به ایران درگیر اتفاقاتی میشود که در این رمان خواهید خواند.
داستان باده کهن ساختاری ساده و سست دارد و تعابیر و صحنههای داستانهای دیگر اسماعیل فصیح را یادآوری میکند. همچنین این اثر حاوی مطالب عاشقانه و عارفانه و ذکر بیتهایی از حافظ، مولانا، خواجه عبدالله انصاری و... است.
لایه ظاهری رمان بازگشت یک انسان بیاعتقاد به اسلام را به ما نشان میدهد. داستان بیانگر تحولات روحی فردی کاملاً مادی و غرق در دنیای علم و فساد است که به همهی اعتقادات مذهبی پشت کرده و گذشته و آیندهاش را پوچ و پوچتر میبیند.
اسماعیل فصیح اسفند سال 1313 در محله درخونگاه تهران به دنیا آمد. او برای تحصیلات عالیه به آمریکا مهاجرت کرد و در سال 1342 مجدداً به ایران بازگشت. از همان سال به عنوان کارمند بخش آموزش شرکت ملی نفت ایران مشغول به کار و سرانجام در سال 59 در سمت استادیار دانشکده نفت آبادان بازنشسته شد. زندگی در این شهر موجب شد آثار او بسیار متأثر از آن فضا قرار بگیرد. شخصیتهای اصلی کتابهای او برگرفته از زندگی شخصی خودش بود.
بیشتر داستانهای او ساده، روان و کمی آغشته به طنز هستند. او تحت تأثیر نویسندگانی چون ارنست همینگوی، احمد محمود، محمدعلی جمالزاده و بزرگ علوی بود. فصیح آثار دیگری هم از خود به جای گذاشته از جمله: کمدی تراژدی پارس، پناه بر حافظ، دلکور، شراب خام، فرار فروهر، ثریا در اغما و گردابی چنین حائل. او در تیرماه 1388 به دلیل مشکل عروق مغزی درگذشت.
معرفی کتاب شراب خام
کتاب شراب خام نوشته اسماعیل فصیح، داستان زندگی مردی به نام جلال آریان را به تصویر میکشد که به تازگی به ایران بازگشته است و درگیر ماجرایی هیجانانگیز میشود.
جلال آریان یک خواهر و یک برادر دارد. خواهرش فرنگیس در جنوب کشور ساکن است و برادرش یوسف در بیمارستان تحت مداوا قرار دارد. جلال پس از برگشتن به ایران در ادارهای مشغول به کار میشود و همزمان که درگیر فعالیتهای خودش است به برادرش در بیمارستان نیز رسیدگی میکند. او در اداره درگیر ماجرایی جنایی شده و مجبور میشود به جنوب سفر کند و به دلیل استعفای یک کارمند به نام مهین پی ببرد، اما مهین با وجود باردار بودن در قطار خودکشی میکند و ...
رمان شراب خام (The raw wine) اولین کتاب اسماعیل فصیح است که برای اولین بار در سال 1347 منتشر شد. با این وجود این اثر زبانی سلیس و روان و قصهای جذاب و هیجانانگیز دارد، به طوری که بعد از شروع به خواندن نمیتوانید آن را کنار بگذارید. این داستان شما را به روزها و سالهای قبل از انقلاب میبرد.
از این کتاب در سالهای قبل از انقلاب فیلمی با بازی داوود رشیدی ساخته شد. اسماعیل فصیح تلاش کرده در کتابش از خط قرمزها عبور کند و به موضوعهای غیراصلی بال و پر بیشتری بدهد. این داستان از شخصیتپردازی خوبی برخوردار است و طنزی دلنشین دارد.
«ملک آسیاب»، آخرین داستان از غزاله علیزاده است که بیست سال پس از مرگ او منتشر شده است. «ملک آسیاب» با ماجرای دلدادگی سارا و فرزین شروع میشود. هر دو روزهای پرشور جوانی را پشت سر گذاشتهاند. فرزین از زن و دو فرزندش در فرانسه جدا شده و در عشق امروز خود به سارا شک ندارد. عشقی که از دوران نوجوانی با او بوده ولی «سارا»ی ثروتمند را دستنیافتنیتر از آن میدیده که بخواهد حتی ابرازش کند. سارا تبوتاب دارد؛ ولی مردد است. سارا با مادرش، «خانم نجدی» زندگی میکند. هماو مدام به او القا میکند که مردها دنبال پولش هستند و بر تردیدش میافزاید. از تمام داراییهای خانوادگی آنها تنها «ملک آسیاب» مانده، که آن را هم با فرزین شریکاند و فرزین معطل سرنوشت آن است تا پولش را بردارد و برود.
داستان در دو خط اصلی و موازی پیش میرود: یکی داستان «ملک آسیاب» و دیگری داستان سارا و فرزین. «ملک آسیاب» پیرنگی ساده دارد و مانند دیگر نوشتههای علیزاده زبانش تراشخورده و دقیق و پاکیزه است. شخصیتهای اصلی عموما افراد فرهیخته و از اشراف هستند و در جای جای داستان، اشارههای مستقیمی به ادبیات و شخصیتهای مهم ادبیات میشود. سارا جایی در جواب پیشنهاد فرزین میگوید: «تئاتر خستهام میکند. فقط یک نمایشنامه را تا تهاش دیدهام، سهخواهر چخوف» و در جایی دیگر فرزین در طی یک بحث به سارا میگوید: «تو سر ملک میزنند، شایع کردهاند به پولش احتیاج دارم، لاشخورها میآیند و میروند، بههوای حراج ملک تنها ثروت خانوادگی، در این شرایط یاد باغآلبالوی چخوف میافتم». این دو اشاره از مهمترینها هستند. «سهخواهرِ» چخوف داستان خانوادهای است در شهرستانی دورافتاده که ملال زندگی در شهرستان دلزدهشان کرده و بهدنبال روزنی برای بازگشت به «مسکو جاودان» هستند. نیمه ابتدایی رمان داستان ملال و دلزدگی است. سارا میگوید: «فوج فوج ملال تو میآید، با اشعه آفتاب».
سارا و فرزین و دایی هدی، دایی سارا، هر کدام بخشی از زندگیشان را در خارج بودهاند و به علتی برگشتهاند و حال میخواهند دوباره برگردند. «دایی هدی» مجسمهساز و نقاشی است که سالها در سیاتل زندگی کرده و عشق سوزانی در جوانی داشته که با یک عرب پولدار ازداوج کرده است. مرد عرب حالا مرده و عشق پرشور جوانی سر باز کرده و در پی نامهنگاریها، حالا میخواهد در آمریکا به وصال برسد. نیمه دیگر؛ داستانِ ملک آسیاب است همچون «باغ آلبالو»، با این تفاوت که در آنجا انفعال «مادام رانوفسکایا» باعث میشود که لوپاخین که برای خانواده کار میکرده باغ را تصاحب کند، ولی اینجا،محرمعلی، نوکرِ خانم نجدی، سالها پیش بخش زیادی از املاک خانواده را زیر قیمت و قسطی تصاحب کرده است. خانم نجدی ترکیبی از شخصیت «مادام رانوفسکایا» و «فیرس» در «باغ آلبالو» است و سرنوشتش با تعیینتکلیفِ ملک آسیاب معلوم میشود.
غزاله علیزاده در رمان شب های تهران، به شرح حالات درونی و افکار افراد متفاوتی از طبقهٔ خردهمالکان و بورژوا میپردازد. 3 قهرمان داستان یک مرد و 2 زن هستند که سرنوشت و زندگیشان بههم گره خورده است.
بهزاد نقاش جوانی روشنفکر و عضو یک خانوادهٔ اشرافی است. او عاشق دختری به نام آسیه میشود. دختری که آشفته است و نمیتواند آن چیزی را که در وجودش میخواهد، پیدا کند. هرچند رابطهای بین او و بهزاد آغاز میشود اما مدتی بعد آسیه تصمیم دیگری میگیرد. او میخواهد مسیر دیگری برود و نسترن پس از مدتی وارد داستان میشود.
شب های تهران فقط یک داستان عاشقانه نیست؛ این کتاب فضای روشنفکری و افکار جوانان دههٔ 1340 و 1350 شمسی را به تصویر کشیده است و فضای متفاوتی را بازگو میکند.
این کتاب حاوی 13 داستان کوتاه از چند مجموعهٔ مختلف نوشتهٔ غزاله علیزاده است. عناوین داستانهای این کتاب عبارتاند از:
سفر ناگذشتنی: شجرهٔ طیبه، پاندارا، با انار و با ترنج از شاخ سیب
چهارراه: دادرسی، بعد از تابستان، جزیره، سوچ
تالارها: نقشها، اول بهار، گردوشکنان، تالارها
کشتی عروس
دو منظره
کتاب «مار در معبد» یکی از نمایشنامههای معروف «غلامحسین ساعدی» نویسنده و نمایشنامهنویس معاصر ایران است. این نمایشنامه شامل چهار پرده است و داستان یک افشاگری در میان یک جامعهی عقبمانده است. مردم شهر این نمایشنامه در آرزوی تحقق رؤیاهایشان تمام مال و ثروتشان را در اختیار سوداگری قرار میدهند درحالیکه با کلاهبرداری آن مرد مواجه میشوند. این جماعت که از تاجر، معلم، عکاس و نانوا هستند به حاکم شهر مراجعه میکنند تا راهحلی بیابند. آنها به همراه مأموران حکومت به خانهی سوداگر میروند که در آنجا با پادوهای چاپلوسش روبهرو میشوند. همسر سوداگر منکر حضور او در خانه میشود ولی مأموران به داخل خانه میروند. جستوجو در پی سوداگر باهوش از سوی حکومت ادامهی نمایش را پیش میبرد.
جامعهای که «غلامحسین ساعدی» در نمایشنامهی «مار در معبد» به تصویر کشیده است بازتابی از مردم جاهل و ساده است که طبقات مختلف جامعه، چه تحصیلکرده و چه بازاری در آن حضور دارند. آنها فریب وعدههای سوداگری را خوردند تا بتوانند مال و اندوختهی بیشتری داشته باشند. این نمایشنامه روایت کنشهای انسانهای نگونبخت در جامعهای مستبد است و نویسنده بهخوبی گفتگوی میان مردم و حکومت را مطرح کرده است. اشخاص حاضر در این نمایشنامه بهاینترتیب وارد صحنهی اجرا میشوند: پادوی اول، پادوی دوم، پیرزن، بیوهزن جوان، قصاب، تاجر، معلم، عکاس، خیاط، بقال، نانوا، دو نفر مأمور حکومتی، سوداگر، زن سوداگر، حاکم و سه نفر پادوی حاکم و عدهای سیاهیلشکر.
قصهی اول: ننه رمضان در حال احتضار است و پسرش بیتابی میکند. حالا ننه دیگر مرده است، اما نه مادر و نه فرزند، طاقت دوری از هم را ندارد.
قصهی دوم: بیماری عجیبی به ده کناری آمده و رنگ و بوی مرگ همه جا پیچیده است.
قصهی سوم: قحطی و گرسنگی به بیل آمده است. حالا وقت غارت و انتقام از آبادیهای دور و بر است.
قصهی چهارم: مشدی حسن در غم گاو از دست رفتهاش تمام هویت و زندگی خود را از دست میدهد.
قصهی پنجم: سگی در بیل پیدا شده که آواره و سرگردان است و به سرنوشتی شوم دچار میشود.
قصهی ششم: شی مرموزی در اطراف آبادی پیدا شده که نه چشم و گوش دارد و نه دست و پا، اما حس غریبی دارد و صداهایی از آن به گوش میرسد.
قصهی هفتم: موسرخه هیبت انسانی خود را از دست میدهد و تبدیل به موجودی ترسناک و غریب میشود.
قصهی هشتم: در سیدآباد سوروسات عروسی بهپاست. اسلام باید به سیدآباد برود و ساز بزند، رفتنی عاقبت شومی برایش دارد.
«عزاداران بیل» حکایت مرموز و عجیب مردمی است که در سرزمینی بینام و نشان زندگی میکنند. «غلامحسین ساعدی» با خلق این اثر هنر و مهارت خود را در سبک رئالیسم جادویی در ادبیات ایران به اثبات رسانده است. این کتاب شامل هشت داستان کوتاه است که به ظاهر ارتباطی با هم ندارند و هر کدام خط داستانی خاص خودش را دارد. اما رشتههای نامرئی و باریکی این داستانها را به هم مرتبط کرده است. لازمهی درک شخصیتها و اتفاقات، خواندن تمام داستانها است. هر یک از این داستانها را میتوان جداگانه خواند، اما نویسنده طوری این روایتها را تدوین کرده که هر کدام مثل تکههای یک پازل، در پایان کنار هم قرار میگیرند و تصویر کاملی از معنا و مفهوم کل کتاب به مخاطب میدهند.
کتاب «پوتین» زندگی و زمانهاش نوشته فیلیپ شورت، یک بیوگرافی دقیق و عمیق از ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، است. این کتاب به بررسی جنبههای مختلف زندگی شخصی، سیاسی و رهبری پوتین میپردازد و تلاش میکند تا چهرهای کامل و بیطرفانه از او ارائه دهد. فیلیپ شورت، که سابقه نوشتن بیوگرافیهای متعددی از جمله برای شخصیتهایی چون مائو تسهتونگ و پول پوت را دارد، در این اثر تحلیلی دقیق و همهجانبه از مسیر پیچیده قدرتیابی پوتین و نحوه حکمرانی او ارائه میدهد. کتاب با بررسی دوران کودکی و جوانی پوتین در شهر سن پترزبورگ شروع میشود، جایی که او در شرایط دشوار پس از جنگ جهانی دوم بزرگ شد. سپس به دوران کار او در سازمان امنیتی KGB و انتقال او به دنیای سیاست میپردازد. شورت توجه خاصی به دوره تبدیل شدن پوتین از یک مقام کماهمیت در شهرداری سن پترزبورگ به ریاستجمهوری روسیه دارد و نشان میدهد که چگونه پوتین توانسته است با استفاده از مهارتهایی که در KGB آموخته، در عرصه سیاسی به موفقیت دست یابد.
این کتاب همچنین به بررسی دوران ریاستجمهوری پوتین میپردازد، از جمله سیاستهای داخلی و خارجی او، رویکرد او به مسائل اقتصادی، نظامی و تکنولوژیک، و تاثیر حکمرانی او بر جامعه روسیه و روابط بینالمللی. شورت تلاش میکند تا یک تصویر واقعبینانه و متعادل از پوتین ارائه دهد، بدون اینکه به ستایش یا نکوهش یکجانبه بپردازد. او به خوانندگان این امکان را میدهد تا از زوایای مختلف به شخصیت و کارنامه پوتین نگاه کنند و درکی عمیقتر از او و تاثیراتش بر جهان داشته باشند. «پوتین» به عنوان یک منبع جامع و قابل اعتماد، نه تنها برای کسانی که به تاریخ معاصر روسیه و سیاست بینالملل علاقهمندند بلکه برای تمام کسانی که میخواهند درکی واقعبینانه از شخصیتهای تاثیرگذار جهانی داشته باشند، مفید است. در این کتاب، شورت نه تنها به چگونگی تبدیل شدن پوتین به یکی از قدرتمندترین و بحثبرانگیزترین رهبران جهانی میپردازد، بلکه به این سوال نیز پاسخ میدهد که چه عواملی در شکلگیری شخصیت و سیاستهای او نقش داشتهاند.
سوزان شاتنبرگ در کتاب «برژنف» زندگی برژنف را در متن زمانۀ پرتلاطم و پر از افتوخیزی که این رهبر سیاسی در آن زیست روایت میکند.
کتاب «برژنف»، که کتابی نسبتاً جدید است و متن اصلی آن اولین بار در سال 2017 منتشر شده، براساس اسناد و مدارکی نویافته، چهرهای از لئونید برژنف ترسیم میکند که با چهرۀ کلیشهای او و روایتهای مشهور دربارۀ این سیاستمدار روس متفاوت است. در کتاب «برژنف» با تصویری تازه از لئونید برژنف مواجهیم.
سوزان شاتنبرگ در کتاب «برژنف»، از خلال روایت زندگی برژنف، تصویری از بخشی از تاریخ روسیۀ شوروی و دوران جنگ سرد نیز به دست میدهد.
دربارهی کتاب بوخارین و انقلاب بالشویکی
استیون اف. کوهن، نویسندهی کتاب بوخارین و انقلاب بالشویکی در این اثر به زندگی یکی از مهمترین چهرههای انقلاب بالشویکی، یعنی نیکلای ایوانوویچ بوخارین نگاهی انداخته است. بالشویک در روسی به معنای اکثریت است و به بخش مارکسیست، رادیکال و یکی از دو شاخه اصلی حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه گفته میشود. بالشویکها در دومین کنگرهای که در سال 1903 به رهبری لنین و الکساندر بوگدانف تشکیل شده بود از از منشویکها (به معنای اقلیت) جدا شدند و پس از انقلاب اکتبر، حزب کونیسم اتحاد شوروی را تشکیل دادند.
بوخارین رهبر سیاسی، انقلابی بلشویک و تئوریسین بود که ابتدا علیه تروتسکی با استالین متحد شد اما بعدا و در اواخر دهه بیست نظرش را تغییر داد و به مخالف با او بلند شد. نتیجهی این مخالفت برای او، صودر حکم اعدام به دستور استالین بود. اما بوخارین که بود و چرا تا این حد در انقلاب بالشویکی تاثیرگذار بود؟
نیکلای ایوانوویچ بوخارین 9 اکتبر 1888 در مسکو به دنیا آمد. پدر و مادر او هردو معلم بودند. بوخارین در سن هجده سالگی به حزب کارگر سوسیال دموکرات پیوست و کمی بعد به جناح لنینیستی حزب به نام بلشویکها گرایش پیدا کرد. او در تمام فعالیتهای انقلابی نقش پررنگی داشت و به همین دلیل هم توسط پلیس دستگیر شد و به زندان افتاد. بعد از یکسال زندانی بودن به آرخانگلسک تبعید شد. او از آنجا فرار کرد و از کشور خارج شد اما چون همچنان تحت تعقیب پلیس بود، مدام محل زندگیاش را تغییر میداد. او در طول سالهای 1911 تا 1917 در آلمان، اتریش، سوئیس، سوئد، نروژ و آمریکا زندگی کرد.
بعد از سقوط تزار نیکلای دوم و هنگامی که به زندانیهای سیاسی اجازه ورود به کشور را دادند، بوخارین هم به کشور بازگشت و دوباره فعالیتهایش را از سر گرفت. او سردبیر روزنامهی حزب سوسیال دموکرات و مجله اسپارتاکوس شد. اما در سال 1920 در یک چرخش نسبی مواضع پیشین خود را به عنوان نماینده دیدگاههایی رادیکال چپ در حزب کمونیست تعدیل کرد و نظریات لنین در رابطه با بقاء و تقویت دولت شوروی به عنوان سنگر انقلابات جهانی آینده را پذیرفت. و بعد از درگذشت لنین، بوخارین به عنوان رهبر جناح راست در حزب شناخته میشد. در نبرد قدرتی که کمی بعد درون حزب میان تروتسکی، زینوویف، کامنف و استالین درگرفت، از استالین حمایت کرد. اما همانطور که عقایدش تغییر میکرد کمکم ایدهی انقلاب جهانی را رد کرد. در سیاستهای اقتصادی طرفدار یک سیاست تدریجی شد و به نظرش اولویت اصلی حزب باید دفاع و توسعه نظام کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی قرار میگرفت. این تغییر عقیدهی او باعث شد تا او را از سردبیری روزنامهی پروادا (نشریه ارگان کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی )کنار بگذارند و در سال 1929 از حزب هم کنار گذاشته شد.
بوخارین در فوریه سال 1937 دستگیر شد. اتهاماتی که به او وارد شد، خیانت، توطئه، براندازی شوروی و ... بود. بوخارین که ازدواج کرده بود و فرزند کوچکی هم داشت به شدت از این موضوع نگران شد. او نامهای به استالین نوشت. در این نامه اتهاماتش را رد کرد و از استالین که چنین چیزهایی را باور کرده بود هم گله کرد. او همچنین درخواست کرد تا پیش از مرگش بتواند همسر و فرزندش را ببیند و نحوهی اعدامش با نوشیدن یک فنجان مورفین باشد. اما همانطور که انتظار میرود درخواستهای او عملی نشد و در نهایت او در تاریخ 18 مارس 1938 تیرباران شد.
بخش عمدهای از شهرت بوخارین به دلیل کتابها و مقالاتی است که او نوشته است. از میان نوشتههای او میتوان به امپریالیسم و اقتصاد جهانی، برنامه انقلاب جهانی، اقتصاد و سیاست دوره گذار، تئوری انقلاب مداوم و مسیر سوسیالیسم اشاره کرد. بوخارین و پرئوبراژنسکی در سال 1920 مشترکا کتاب الفبای کمونیسم را منتشر کردند که در سال 1922 به انگلیسی نیز ترجمه و منتشر شد. بوخارین در زندان دست دست به نوشتن کتابی به اسم «این همه چگونه آغاز شد؛ رمان زندان» زد که به یک زندگینامهی خودنوشت شبیه است و تعدادی شعر هم سرود.
بوخارین را مرد ایدهها و اندیشمند مارکیسست میدانند. او یکی از مهمترین چهرههای این انقلاب است و اگر او را یکی از پدران بنیانگذار شوروی بدانیم دور از ذهن نیست. اما در تاریخنگاری نقش او کمرنگ شناخته شده و اهمیت او را در حد چند مقاله و نوشتههایش پایین آوردهاند. استیون. اف. کوهن درکتاب بوخارین و انقلاب بالشویکی هم به زندگینامهی او پرداخته است و هم نقش او را در فعالیتهای سیاسی و اقدامات انقلابیاش به تفصیل بررسی کرده است.
درباره کتاب پل پوت، کابوس سرخ
«من می خواهم که شما بدانید که هرکاری که انجام دادم ، برای کشورم انجام دادم» این جمله معروف پل پوت است اما البته این کار، بنیان گذاشتن یک رژیم بیرحم بود که یک و نیم میلیون از جمعیت هفت میلیونی کامبوج را به کشتن داد. ماجرای زندگی پل پوت از چه قرار است؟ پل پوت مائوئیست که در مدت زمان چهارسال که حکومت خمرهای سرخ را بر عهده داشت، کامبوج را به مرز نابودی کشاند. مردم را قتل عام کرد، مرزها را بست و هر چیزی که به تمدن مربوط میشد از بین برد تا کامبوج به سال صفر برگردد.
پل پوت 19 مه 1925 در یک خانواده ثروتمند چینی - کامبوجی به دنیا آمد. نام اصلی او سولات سار بود اما نامش را به پل پوت، تغییر داد تا با حروف اولیه Politique potentielle به معنای سیاست بالقوه یکی باشد. او به این دلیل که خواهرش در حرمسرای شاه بود میتوانست از قصرها دیدن کند و در آنها گردش کند. او موفق شد تا در آزمون ورودی مدرسه سیسوات نمره قبولی را به دست بیاورد اما نتوانست در آنجا تحصیل کند. بنابراین برای تحصیل در رشتههای فنی، الکتریسیته رادیویی به فرانسه رفت. در آنجا هم پیشرفت چندانی نداشت و به همین دلیل به کشورش برگشت.
کار او در کشورش انجام وظیفه به عنوان کارشناس دولتی بود. او باید گروههای یاغی کامبوج را که علیه دولت میجنگیدند ارزیابی میکرد. در ژوئن سال 1962 دولت کامبوج بسیاری از رهبران چپ را پس از انتخابات مجلس مورد تعقیب قرار داد. پیرو آن بسیاری از روزنامههای وابسته به این جناح نیز بسته شدند که تمام این اعمال باعث بسته و تنگ شدن فضا برای جنبش کمونیستها شد. در ژوئیه 1962 نیز گروههای زیر زمینی کمونیستی دستگیر و در جریان حبسشان همه کشته شدند. همه این کشتارها و زندانیها، باعث شد پل پوت به رهبری حزب کمونیست برسد و با کشته شدن تون ساموت، محیط نیز برای او بهتر شد و یگانه رهبر و عامل حزب شد. در دیدار حزبی سال 1963 که هشت نفر از اعضا اصلی گرد هم آمده بودند، او را به دبیر کمیته اصلی حزب برگزیدند.
پل پوت در سال 1975 با یک کودتا علیه سینگهام، ادشاه این کشور، قدرت را به دست گرفت. او اعلام کرد که کامبوج به سال صفر برگشته است. در حقیقت ایده به شدت کمونیستی او این بود که زندگی مردم را باید از هر چیزی که نشانهای از دنیای مدرن باشد پاک کرد. او در تلاش بود تا دنیایی بدون احساسات، بدون ماشین آلات، خالی از دارو، موسیقی، کتاب و مدرسه بسازد. میتوان گفت میزان جنایتی که او مرتکب شد، حتی از جنایتهای استالین و هیتلر هم فراتر رفت.
حکومت خمرهای سرخ، شهرها را از بین میبردند و مردم را به زندگی روستایی برمیگرداندند. دارا بودن تحصیلات و مهارت در این حکومت، به مثابه امضای حکم اعدام بود. آنها کودکان را از خانوادههایشان جدا میکردند و تحت نظارت خودشان، شستشوی مغزی میدادند تا باور کنند که ارتش و حکومت خمرهای سرخ خانوادهی آنها هستند. نتیجه این فعالیتها، تربیت بردههایی وفادار به پل پوت بود.
پل پوت نزدیک به چهار سال به کامبوج حکومت کرد و آن را به نابودی محض کشاند. در نهایت در شب 15 آوریل 1998 رسانه صدای آمریکا اعلام کرد که اعضای گروه خمر سرخ موافقت کردند تا پل پوت را به دادگاه جنایت علیه بشریت بفرستند. اما بر طبق اظهارات همسرش او را در رختخوابش در حالی که مرده بود پیدا کردند. هرچند دولت کامبوج درخواست کرد تا علت مرگ او را پیدا کنند و در نهایت اعلام شد که او بر اثر حمله قلبی از بین رفته است اما بسیاری معتقدند که مرگ او به علت خودکشی یا مسموم شدن اتفاق افتاده است.
فیلیپ شورت در کتاب پل پوت، کابوس سرخ زندگی او را به تفصیل مورد بررسی قرار داده است و از تمام فعالیتها و جنایات او پرده برداری کرده است.