تصویر گوستاو هاول نویسنده کتاب قدرت بی قدرتان
تصویر بنای یادبودی برای غزالی در شهر توس
تصویری از مقبره غزالی در توس
تصویر نقاشی شده از ابومحمد غزالی کتاب «جواهر قرآن» با پیش درآمدی از «امام محمد غزالی» در نوزده فصل آغاز می شود. مولف در این فصول نوزده گانه با مهارت و استادی و اخلاص، اهل ایمان را به شنا کردن در دریای کرانه ناپیدای قرآن کریم دعوت می کند با این شرط که: کسانی می توانند در این راه گام بردارند و دل به دریا سپرند که مراحل درست خواندن قرآن و دریافت معانی ظاهر این جاودانه کلام الهی را با باوری استوار پشت سر گذاشته باشند. کلامی که همچون خورشید جهانتاب نورش ظاهر است و عنصرش مکنون، و همچون ستارگان درخشنده است که اگر چه بر حرکت آنها وقوف نباشد اما به نورشان راه توان یافت. کلامی که کلید خزانه جواهر نفیس معنوی و شراب زندگانی جاوید است آب حیاتی که هر کس از آن بیاشامد دیگر نمیرد و دارویی است که هر که را دادند هرگز رنجور نشود.
پس از «پیش درآمد مولف» به آیات گلچین شده قرآنی می رسیم که برگزیده غزالی است؛ آیاتی که با نام «گوهر علم» و «مروارید عمل» مطالب کتاب را در دو بخش به کمال می رساند:
بخش نخست شامل 779 آیه قرآن است زیر عنوان « گوهر علم».
بخش دوم شامل 747 آیه است با عنوان « مروارید عمل».
مقصود از گوهر «علم» گرفتن نور معرفت باری تعالی است از آیات قرآنی و مقصود از «مروارید عمل» آموختن استقامت و پایداری است بر راه دین، یعنی صراط مستقیم...
ابوحامد غزالی چه پیش از تحول روحی در 38 سالگی و چه پس از آن به تألیف کتاب و رساله در علوم مختلف اسلامی اهتمام خاصی داشت. او میدانست میراث مکتوب حتی اگر چند برگ بیش نباشد، از هزاران ساعت تدریس و وعظ و خطابه تأثیرگذارتر و ماندگارتر است. رسالۀ جواهر القرآن در چند سال آخر حیات غزالی نوشته شده است. وی در این اثر نگرشی خاص در مواجهه با قرآن کریم را به ما میدهد که پیش از نگارش این اثر تنها به صورت پراکنده در آثار و سخنان برخی از اهل عرفان مطرح شده بود و پس از ارائه همواره مورد توجه عارفان و عرفانپژوهان قرار گرفت و کمتر عارف، مفسر و حکیمی دیده شده که پس از غزالی از این اثر چه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تأثیر نگرفته باشد.
مهم ترین نکاتی که غزالی در جواهر القرآن آورده می توان به شرح زیر خلاصه کرد :
1. در مواجهه با قرآن باید از ظاهرنگری پرهیز کرد و آن را مانند جهانی بیکران دانست که افزون بر ظاهر الفاظ و حروف، واجد باطن و مغز نیز هست و کسی که در آن باطن سیر کند، حقایقی را خواهد یافت که به هیچروی از جنس کلمات و حرف نیست و واقعیاتی عینی از ملکوت عالم است.
2. سرّ و هدف عالی قرآن دعوت بندگان به جانب خدای متعال است و در این سیر صعودی پس از علم به مبدأ و خالق، باید سلوک الی الله را آغاز کرد. در واقع قرآن ریسمانی استوار است که ما را از خاک به افلاک میبرد و راهی است که ما در آن تا وصول الی الله حرکت میکنیم.
3. همۀ آیات قرآن را میتوان به شش نوع تقسیم کرد که همۀ دانشهای دینی از همین شش نوع منشعب میشوند.
4. غزالی اهل اسلام را به این توجه میدهد که در استفاده از اندیشۀ متکلمان طریق مبالغه نپیمایند و متذکر این باشند که جایگاه علم را در مقابله با خصم دین و اهل بدعت ببیند و نه بیشتر و از علم کلام به عنوان پاسبان و نگاهبان استفاده کنند و آن را دارو بدانند و نه غذا.
5. دانشهای عالی علوم مغز از نظر وی عبارتند از علم به خدا و روز قیامت و علم به صراط مستقیم و سلوک الی الله. او در این باب به ربع منجیات و مهلکات کتاب احیاء علوم الدین اشاره میکند و میگوید اصل در قرآن همین آیات است و مابقی در حکم مقدماتی برای معرفت و وصول به آنهاست.
6. از اینکه دیگر دانشهای بشری از جمله طب و نجوم را برگرفته از حقایق قرآنی بداند، ابایی ندارد و با ذکر نمونههایی از قرآن اهتمام کتاب خدا به علوم مختلف را نشان میدهد.
7. یکی از پرسشهای مهمی که غزالی در این رساله به آن پاسخ میدهد این است که چرا خداوند به جای بیان حقیقی واقعیات از بیان مجازی در تشریح آنها استفاده کرده است؟ و پاسخ مفصلی به این سؤال میدهد.
8. او راهیافتگان به معرفت عارفان و سالکان هستند و غیر آنان را اشخاصی گرفتار در قشر و پوست به شمار میآورد.
9. او در برتر دانستن برخی آیات بر برخی دیگر و نیز گزیدهای که در پایان رساله از آیات قرآن فراهم آورده، توجه بیشتر خود را معطوف به آیاتی کرده که صوفیه از دیرباز محل توجه قرار دادهاند و آن را بنمایۀ آموزههای قرآن کریم و اصل مقاصد آن دانستهاند.
10. در گزیدۀ خود به دو دسته آیات توجه نموده است. دستهای که آنها را «جواهر» نامیده، بیانگر چگونگی دریافت انوار معرفت است و دستهای دیگر که «دُرَر» نامیده شدهاند به استقامت ورزیدن بر راه راست به وسیلۀ عمل ناظر است. دستۀ نخست آیات ناظر به دانش عرفانی است و دستۀ دوم ناظر به کنش عرفانی و چنانکه خود او گفته اصل ایمان، علم و عمل است.
تصویر رحیم صفوی روایتگر کتاب جلد اول تاریخ شفاهی که پیشتر با عنوان «از سندج تا خرمشهر» به چاپ رسید، در 28 فصل (جلسه) تنظیم شده بود. جلد دوم نیز از جلسۀ بیستونهم شروع میشود و با عنوان «از شرق بصره تا مهران» تا جلسۀ پنجاهم ادامه پیدا میکند.متن کتاب مصوّر بوده و دارای پیشگفتار و مقدمهای از مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس است که بخش پُروپیمان اسناد: نمونههایی از سندهای مربوط به سالهای 1361 تا 1365 به امضای سردار یا خطاب به وی بوده (74 صفحه) و تصاویر رنگی با کیفیت خوب و قابل قبول (44 صفحه) در ادامه میآید. صفحات پایانی کتاب نیز مطابق معمول به نمایه اختصاص دارد.
موضوع اصلی جلسۀ بیستونهم (که این جلد کتاب با آن آغاز میشود) ادامۀ جنگ پس از فتح خرمشهر است. بهزعم راوی، مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی در آن زمان معتقد بودند که لازمۀ دفاع از خوزستان و جلوگیری از حملۀ مجدد ارتش عراق به ایران، ورود به خاک عراق با هدف رسیدن به خط پدافندی مناسب و تحمیل ارادۀ سیاسی جمهوری اسلامی به رژیم بعث، برای استیفای حقوق ملت ایران است. زیرا اگرچه به نظر میرسید پس از آزادسازی خرمشهر، جنگ بهزودی تمام میشود و صدام شرایط ایران را میپذیرد ولی بعد از آن، ارتش بعث عراق برای بازسازی یگانهای آسیب دیده و منهدم شدۀ خود اقدام کرد و علاوه بر آن، خاکریزهای مثلثی و موانع و کانالهای متعددی از طلائیه تا کوشک و از کوشک تا شلمچه احداث کرد. این بود که ایران تصمیم گرفت وارد خاک عراق شود.
جلسات سیام تا سیوپنجم به عملیات رمضان، عملیاتهای مسلم ابن عقیل و محرم، طرحریزی عملیات والفجر مقدماتی، اهداف و مراحل عملیات والفجر مقدماتی، عملیات والفجر 1، عملیاتهای والفجر 2 و 3 و 4 اختصاص دارد. در جلسۀ سیوششم از تغییر راهبرد نظامی ایران صحبت به میان میآید. از تغییر استراتژی نظامی – سیاسی ایران، تغییر استراتژی عراق و همچنین تغییراتی که در محیط بینالمللی بر اثر حمایت از صدام به وجود آمد. در این میان، هم سپاه و هم ارتش اتفاقنظر داشتند که فرماندهی جنگ را یکی از رهبران سیاسی بر عهده بگیرد. جلسات سیوهفتم و سیوهشتم و سیونهم به ترتیب هرسه به عملیات خیبر میپردازند: اهداف عملیات خیبر و کسب آمادگی برای آن، اجرای عملیات خیبر، نقش ارتش و جهاد سازندگی در عملیات خیبر. در جلسۀ چهلم، از عملیات والفجر 8 منتفی شده و طرحریزی عملیات بدر صحبت میشود و جلسۀ چهلویکم نیز به اجرای عملیات بدر میپردازد.
جلسۀ چهلودوم به بحث درباره تشکیل نیروهای سهگانۀ سپاه پاسداران اختصاص پیدا میکند. پس از عملیات بدر، بحثهای زیادی راجع به دلایل ناکامی در عملیاتهای خیبر و بدر شد و در نتیجۀ آن، روشن شد که کمبود نیروی انسانی، امکانات و تجهیزات لازم و همچنین ضعف در پشتیبانی هوایی و توپخانهای موجب شکست نیروهای خودی در این عملیاتها شده است. به همین دلیل، در چنین وضعیتی تشکیل سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی سپاه ضرورت پیدا کرد. از سوی دیگر، فرایند فرماندهی جنگ از ابتدا تا انتهای سالهای دفاع مقدس متفاوت بود: از شهریور 1359 تا مهر 1360 فرماندهی جنگ بر عهدۀ ارتش بود. از مهر1360 تا سال 1363 عملیاتها با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش ادامه پیدا کرد و از سال 1364 با فرماندهی واحد و بنا بر نظر وی، سپاه و ارتش هریک به طور جداگانه به طرحریزی و اجرای عملیات پرداختند. در ادامه، شش جلسۀ بعدی از جلسۀ چهلوسوم تا جلسۀ چهلوهشتم حول و حوش مباحث مربوط به عملیات والفجر 8 دور میزند؛ از جمله: توان رزمی ایران و عراق در عملیات، طرحریزی عملیات، کسب آمادگیهای لازم برای اجرای عملیات، مراحل اجرای عملیات، پشتیبانی عملیات و نهایتاً دستاوردهای عملیات والفجر 8.
جلسۀ چهلونهم به سلسله عملیاتهای موسوم به دفاع متحرک ارتش بعث عراق اشاره دارد: شکست ارتش عراق در عملیات والفجر 8 و فتح فاو به دست نیروهای ایرانی، آنقدر رژیم بعث را تحت فشار قرار داد که برای جبران این شکست، بمباران شهرها و مراکز اقتصادی ایران را آغاز کرد. از نظر صفوی، مهمترین تصمیم ارتش بعث بعد از عملیات والفجر 8، اتخاذ استراتژی دفاع متحرک بود. هدف عراق از بهکارگیری این استراتژی این بود که با اجرای عملیاتهایی متوسط، به مردم عراق، نیروهای ارتش بعث و حامیانش روحیه بدهد و ثابت کند که میتواند به ایران حمله کند. دیگر اینکه با تجزیۀ نیروهای ایران و زمینگیر کردن آنها، ایران را منفعل کند و برای بازسازی نیروهایش و ترمیم برخی از خطوط مرزی، فرصتی به دست بیاورد. با این اهداف، عراق حدوداً در ده منطقه، عملیات انجام داد و موفق شد مناطقی را تصرف کند که مهمترین آنها شهر مهران بود.
آخرین جلسه (پنجاهم) مربوط میشود به آزادسازی مهران. در این جلسه، سردار صفوی به تشریح عملیاتهای کربلای 1 و 2 میپردازد. او اولین نفر از فرماندهان عالی جنگ و سپاه بود که وارد منطقۀ عملیاتی مهران شد و آنقدر جلو رفت که با تیراندازی نیروهای دشمن و کمین آنها روبهرو شد و در همانجا دستور احداث خاکریز را داد. نیروهای خودی با احداث خاکریز، هم خودشان را به دشمن نزدیک کردند و هم از آنجا که بهتدریج دست به انجام این کار زدند، اوضاع را عادی جلوه دادند. پس از احداث خاکریزها، شناساییها در منطقۀ عملیاتی پیچیدۀ مهران شروع شد. آنوقت نوبت عملیات رسید و با پیروزی عملیات کربلای 1 و آزادسازی مهران، استراتژی دفاع متحرک ارتش بعث شکست خورد. با عملیات کربلای 2 نیروها توانستند ارتفاعات صدر و ارتفاعات بلند منطقه را تصرف کنند. در این عملیات، حدود 300 نفر از نیروهای ارتش بعث به اسارت درآمدند و بیش از 3 هزار نفر از آنها نیز کشته شدند.
سردار سرلشکر سیدیحیی (رحیم) صفوی از فرماندهان اصلی سپاه پاسداران است که در طول سالهای دفاع مقدس در مسئولیتهای فرماندهی عملیات سپاه در جنوب، فرماندهی عملیات سپاه پاسداران، فرماندهی نیروی زمینی سپاه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی ایفای نقش کرده است. او از آغاز تا پایان جنگ، در شکلدهی سازمان نظامی سپاه و طراحی و اجرای عملیاتها، نقشآفرینی کرده و خوش درخشیده است. جلد دوم تاریخ شفاهی دکتر صفوی، با مباحث مربوط به عبور از مرز پس از فتح خرمشهر شروع میشود و با تشریح عملیات کربلای 1 و 2 به پایان میرسد.