

این کتاب نوشته ام نیل براون و استیوارت کیلی با ترجمه کورش کامیاب هست که توسط انتشارات مینوی خرد در سال 93 به چاپ سوم رسیده. بخشی از کتاب:
پیش از پذیرفتن هر عقیده یا انجام هر کاری باید به کمک ابزارهایی ، عقلانی بودن یا نبودن آن عقیده یا کار را سنجید.
تفکر نقادانه این ابزارها را در اختیار ما قرار می دهد. اصطلاح تفکر نقادانه به مجموعه ایی از نگرش ها و مهارت های فکری اطلاق می گردد که برای ارزیابی و محک زدن ادعاها و استدلال ها به کار می روند. در تفکر نقادانه سعی بر این است که هر ادعا یا استدلالی پیش از پذیرفته شدن، با استفاده معیارهای معینی محک زده شود تا بتوان درباره عقلانی بودن یا نبودنش داوری کرد. تفکر نقادانه را به شیوه های گوناگونی می توان به کار برد.
اما این کتاب جدای از آشنا کردن خواننده با پرسش های نقادانه و تکنیک پرسیدن سوال های بجا و نحوه کاربرد آن ها هدف مهم دیگری دارد و آن مهارت یافتن خواننده در تفکر نقادانه است.
تفکر نقادانه ، لازمه زندگی فکورانه...
این کتاب در چهارده فصل تنظیم شده و مواردی چون فایده پرسیدن سوال های بجا، چیستی مسئله، دلایل استدلال، ابهام در عبارات و واژه ها، مغالطه ها، شواهد عرضه شده، آمار ارائه شده و ... را به ما آموزش می دهد.
امید است که با در پیش گرفتن اندیشه انتقادی ، بتوانیم بهتر و بیشتر در مسیر عقلانیت پیش رویم.
کتاب حاضر در اصل در صدد پاسخ به این پرسش است که چرا در جامعه ی سنتی و عقب مانده ی ایرانی دوره قاجاریه، انقلابی مدرن و در جامعه ی نو شده ی ایرانی در دوره پهلوی، انقلابی مذهبی و سنتی رخ داده است. منطق تاریخ به ما می گوید با توجه به گستردگی نقش مذهب در دوره قاجار، ابتدا باید انقلابی اسلامی رخ می داد و سپس بر پیکره آنچه رضاشاه از جامعه ی ایرانی ساخت، قانون مشروطه استوار می شد؛ اما گویی جامعه ی ایرانی مسیری وارونه را طی کرده است.کدام عوامل و نشانه ها چنین وارونگی شگرف تاریخی را توجیه پذیر می سازد؟
ظهور پدیده ایی به نام شاه اسماعیل، پیوند میان سروریت اخلاقی با رهبری سیاسی با تشکیل دولت صفویه در ایران آغاز شد و به تدریج شیعیان را به طرفداری از اندیشه ی تشکیل حکومت در دوره ی غیبت کشاند.
ظهور علمایی همچون مقدس اردبیلی و مجلسی ها (پدر و پسر) به منزله ی قدرت گیری مجتهدانی بود که می توانستند در مقابل پادشاه عرض اندام کنند. اگر چه تفاوت در عرض اندام مقدس اردبیلی با مجلسی ها تفاوت از زمین تا آسمان است. مقدس اردبیلی با تأکید بر دوری از عرصه ی اجتماعی و سیاسی، شاه عباس را از درگاه خود راند؛ اما مجلسی ها با به دست گیریی ریاست دستگاه دینی، اصول مذهبی را در جامعه سیطره دادند. مجلسی ها در دوران پادشاهی ضعیف صفویه و خصوصا سلطان حسین نه تنها تدوین کننده ی نظام عقیدتی شیعه در عصر جدید شدند، بلکه نظام سیاسی نیز متأثر از رفتارهای آنان بود.
در عین حال، روحانیت شیعه باید بپذیرد که فهم ما آدمیان از مذهب، مدام در حال تغییر است و نقش حوادث تاریخی در چنین تغییراتی بسیار اساسی است. حقیقت این است که مذهب شیعه پس از یک دوره اجتماعی شدن دوباره به سمت و سوی فردی شدن پیش می رود.
جمهوری اسلامی به عنوان محصول مشروع انقلاب اسلامی، آخرین مرحله از اجتماعی شدن مذهب شیعه است. هر گونه صورتبندی اجتماعی ایران در آینده از طریق مذهب و نوع مواجهه آن با محیط پویای داخلی و محیطی رخ خواهد داد.(برگرفته از متن کتاب)

از جمله نیروهای اصلی که زمینه های اجتماعی انقلاب ایران را فراهم کردند خرده بورژوازی بازار و روحانیت به طور اخص در سطح بالا و به طور عام در رده های پایین بودند. این عوامل در کنار دیگر پیشامدهای داخلی و خارجی، سبب زمینه ساز یکی از مهم ترین وقایع قرن بیستم شد که ما آن را انقلاب سال 1357 در ایران می نامیم.
نقطه آغاز این جریان را باید در انقلاب مشروطه جست. آنجا که روشنفکران نسل اول همچون تقی زاده و آخوندزاده و میرزا ملکم خان و یوسف خان مستشارالدوله مردم را با واژه هایی چون قانون و دموکراسی و مجلس و مدنیت آشنا کردند.
این جریان را بُعد اجتماعی ریشه های انقلاب باید دانست؛ و از سوی دیگر جنبش تنباکو سبب شد که کاریزما و تقدس شاهی در بین مردم ایران شکسته شود و این آغازی شد بر شکل گیری قدرت مذهبی به عنوان دومین عامل قدرتمند زمینه ساز انقلاب 1357 در ایران.
ریشه های اجتماعی انقلاب پس از ماجرای مشروطیت و در دوران پهلوی ها به ویژه پهلوی دوم و با رشد سریع اقتصادی و صنعتی و افزایش ثروتِ بورژوازی طبقه بالا، شکلی رادیکالی به خود گرفت. با صنعتی شدن کشور و رشد مالکیت صنعتی و خصوصی و به حاشیه رفتن اقتصاد سنتی و خرده بورژوازی در بازار، این طبقه که همواره به نیروهای مذهبی نزدیک بودند، برای احیای جایگاه اقتصادی خویش در بازار، با پیوستن به اپوزیسیون مذهبی، بازوی اقتصادی انقلاب را شکل دادند و با پرداخت مالیات های خود - که به دلیل سرازیر شدن ثروت های عظیم نفتی، سیستم منظم مالیات گیری هنوز شکل نگرفته بود - در قالب مالیات های مذهبی، یک اتحاد قدرتمند را بر علیه نظام شاهنشاهی شکل دادند.
هر چند انقلاب سال 57 بر آن بود که ریشه های اقتدارگرایی شخصی یا گروهی را در جامعه بزداید اما این عوامل دیگر بار در قالب ها و اشکال دیگری سر باز کردند...

آنچه مسلم است این است که استبداد، استبدا است چه با تبعیض و فاصله ی طبقاتی ساسانیان صورت بگیرد و چه با شمشیر عریان تازیان؛ هر دو یکی است. قتل، قتل است؛ چه با موشک های شلیک شده از پهبادهای پیشرفته ی آمریکای متمدن از اوج آسمان باشد و چه با خنجرهای داعشیانِ استتار یافته در پوشش سیاه در دل صحرا ؛ هر دو یکی است.یکی با نام حقوق بشر و با پیش کشیدن پرچم دموکراسی و آن دیگری با برافراشتن پرچمی سیاه که در متن آن عبارت "لا اله الا الله" نقش بر بسته باشد. (برگرفته از متن کتاب)
در این کتاب جریان و دلیل اصلی حملات تازیان به ایران با استناد به تاریخ طبری و شاهنامه ی فردوسی و مقدمه ی ابن خلدون تحقیق و بررسی شده است.
جای آن دارد که در کنار تعصب و ارادت در خصوص ورود اسلام به ایران، برای ارتقای دانش تاریخی خویش از کیفیت و چگونگی ورود اسلام به ایران، مطالعه چنین کتاب هایی را نیز ارج نهیم.
این کتاب در حجم اندک (حدود 165 صفحه) با نثری شیوا و روان با استناد به برخی تاریخ پژوهان شرقی و غربی (جدای از سه منبع اصلی نامبرده) - سعی کرده بخشی از رنج هایی که از یورش و غارت و کشتار توسط سپاه اسلام بر ایرانیان و اجداد ما گذشته است را به اختصار شرح دهد.
برای بررسی گذشته و حال ایران، رویکردی که به راستی توانایی تبیین و پیش بینی داشته باشد لازم به نظر می رسد. این رویکرد و بررسی های مبتنی بر آن به ما کمک می کند تا تاریخ و سیاست ایران را بهتر بفهمیم و به حل بسیاری از مسایل پیچیده و بغرنج مانند علل دشمنی مستمر میان دولت و جامعه ی ایران دست یابیم.
"اروپا از آن رو پیشرفت نکرد که مسیحی بود، بلکه مسیحیت پیشرفت کرد چون جامعه ی اروپایی پیشرفت کرد؛ وگرنه امروز حبشه - که قدیم ترین کشور مسیحی است - باید به قرن بیست و دوم رسیده باشد.
استبدادِ دولت و هرج و مرجِ ملت ، دو سوی یک سکه هستند. جامعه ی استبدادی، مرکب از دولتِ خودسر و زورگو و ملتِ عاصی و عصبانی و آرمانگراست.. و این همان جامعه ی کوتاه مدت یا جامعه ی کلنگی است"
این کتاب بخشی از تحقیقاتی است که در دهه ی 50 شمسی با عنوان " طرح آینده نگری" انجام شد. گذشت سالیان متمادی از زمان انجام این تحقیقات، ارزش های آن را بیش از پیش آشکار کرد. این پژوهش از نخستین نظرسنجی های ملی در کشور است و اطلاعات منحصر به فرد تجربی از نگرش مردن در دهه ی 50 شمسی به دست می دهد و نشان می دهد که چگونه در زیر پوست جامعه، جریان دینی در حال رشد بود. برای آنانی که در سال های بعد از این پژوهش شاهد انقلاب بوده اند، شاید جای شگفتی باشد که چگونه چنین علامت هایی دیده و صدای جامعه ایی که در این پژوهش پژواک یافته است شنیسده نشد. این پژوهش هم از برتری تقدم در میان پیمایش های اجتماعی برخوردار است و هم به دلیل تصویری که از وضعیت نگرش ِ آن روزگار را ارائه می کند دارای اهمیت است.
اکنون که 4 دهه از زمان انجام این پژوهش می گذرد در شرایطی قرار داریم که با فاصله ی عاطفی به نتایج بنگریم و تفسیری دقیق تر از شیوه ی واکنش ذهنی و رفتاری جامعه به "نوسازی" ارائه کنیم. شاید این شیوه ی بازخوانی در خود، نکته های آموزنده ایی داشته باشد که چگونه می توان یافته های یک تحقیق را تفسیر کرد و از انکار یا پذیرش کلی پژوهش پرهیز کرد و یافته های ناسازگار با شناخت متعارف را جدی گرفت.
توسعه ی انسانی روندی است که امکانات افراد بشر در طی آن افزایش می یابد. در این تعریف از توسعه، تأکید اساسی بر زندگی طولانی همراه با سلامت و دستیابی به دانش و توانایی نیل به منابع معیشتی زندگی آبرومند است. توسعه انسانی مبتنی بر این ایده است که پیشرفت جوامعِ انسانی علاوه بر درآمد بالاتر، بر پرورش و بسط ااستعدادها و ظرفیت های انسانی به عنوان لازمه ی زندگی بهتر می باشد؛ در نتیجه توسعه انسانی عبارت است از فرآیند بسط انتخاب ها و ظرفیت های انسانی. (برگرفته از متن کتاب).
طبعا آن گوهر ارزشمندی که جوامع باید به آن دست یابند، ثبات است و نه فرسودگی زودرس. جدای از این موضوع آن عبارتی که می تواند درک مناسب تری از اجتماع ایرانی ارائه دهد نه ثبات، بلکه دگردیسی پیوسته می باشد. در این تفسیر شاید بهترین گزینه ی معادل برای اجتماع معاصر ایرانی، همان واژه ی ناجامعه باشد.
این واژه بر سرشت پدیده هایی اشاره دارد که از آغاز گویی بر پایه ی مناسبات یک جامعه ی حقیقی شکل نگرفته است.
ناجامعه ها – این اجتماعات انسانی – پیوسته با متغیرهای تازه ایی روبرو هستند که مسیر حرکت و تحول، آن ها را دستخوش تغییراتی آسیب زا می کند. مشکل اصلی این اجتماعات، دنیایی است که شتاب تحولِ آن بر منطق درونی ایشان موثر بوده و نتیجه آن که نظم موقت یا اتفاقی این اجتماعات را بر هم می زند.
چه بسیار که با تک گویی و تک صدایی در جامعه مان مواجه و از آن در رنج بوده ایم و چه بسیارتر به ویژه در موقعیت معاصر که از لزوم گفتگو در همه ی مناسبات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی سخن گفته ایم. با این حال همچنان از سنگینی تک گویی می نالیم و از فقدان یا ضعف گفتگو در عذابیم.
نه تک گویی و مشاجره را در معنای تک گویی متقابل به درستی می شناسیم و نه چندان می دانیم که گفتگو اصلا چه نوع ارتباط گفتاری است.. تعریف آن چیست.. چه اصول نظری و چه مولفه های عملی دارد.. و چطور با دیگر ارتباط های کلامی متمایز است..