یکی از مسائل مشکوک دیگر در نوشتههای داوید، مربوط به رفتن به شهر و خرید سیبزمینی است. بهاینترتیب، سفارش داده میشود و محموله سیبزمینیهم چند روز بعد از راه میرسد. اما با توجه به شرایطی که لهستان آنروز درگیرش بوده، اینسوال پیش میآید که چهطور ممکن است اینمحمولهها بین راه توسط ژاندارمها یا آلمانیها توقیف و مصادره نشوند 29 آوریل 1942، خاطرهای دارد که گویی آن را یکی از یهودیان بزرگسال و معتقد به افسانه قوم یهود نوشته باشد. البته اگر خود داوید اینسطور را نوشته باشد، میتوان گفت تحت تاثیر باورها و آموزههای سنتی خانوادههای یهودی اروپا و در واقع معتقد به سرزمین موعود و اسرائیل بوده است: «آنقدر مجازات که خداوند فرستاده کافی نیست، حالا مجازاتی دیگر هم اضافه شده است، یک زمستان طولانی دوم.»
. نمونه مشابه اینرویکرد را میتوان در خاطره 12 مه 1942 مشاهده کرد که راوی در آن مینویسد: «چرا چنین بدبختی نصیب پدرم شده است. شاید خداوند دارد مجازاتش میکند.» (صفحه 92)
آنطور که ناشر لهستانی کتاب «یادداشتهای روزانه» میگوید بین 15 تا 21 سپتامبر 1942 یهودیان ناحیه بودزنتین بهطور پیاده به سمت سوخهدینیووف کوچانده شدند. آنگونه که در کتاب «هولوکاست» خواندهایم، اولین اردوگاه مرگ اواخر پاییز 1941 ساخته؛ و نابودسازی واقعی از مارس 1942 آغاز شد. تا آنزمان نظریه کشتار فقط مربوط به یهودیان کارگری بوده که از انجام کارها بازمانده و دیگر توان جسمی نداشتهاند. از مه 1942 سیاست نابودسازی با پاکسازی منظم، شدت گرفت. شورش گتوی بزرگ ورشو هم مربوط به 19 آوریل 1943 است. بههرحال در زمانی که در کتاب «یادداشتهای روزانه» به آن اشاره شده، یعنی فاصله 15 تا 21 سپتامبر 1942، 60 یهودی از بلیژن، 3 هزار و 500 یهودی از سامسونروا، از زایگ نانسک و دیگر دهکدهها و شهرکها به سمت راهآهن سوختهدینیووف منتقل میشوند و در مجموع 5 هزار یهودی در اینمحل جمعآوری میشوند. سوختهدینیووفیکی از دو مرکز تجمع یهودیان انتقالی در منطقه کیل تسه بوده است.
با اینهمه، مشکوک خواندن برخی فرازهای کتاب پیشرو به آن معنی نیست که بخواهیم کلیت کتاب را زیر سوال ببریم. بلکه ممکن است داوید روبینویچ کوچک واقعاً خاطرات خود را نوشته باشد اما فرازهایی از آن، دستکاری شده یا تغییر کرده باشد! بههرحال ناشر لهستانی اثر هم در توضیحات خود از نپرداختن به اینبخش از تاریخ یهودیت (هولوکاست) و مغفولماندنش توسط قدرتهای سیاسی گلایه دارد و شاید به حق از عدم توجه به اینکتاب و خاطرات داوید شاکی است. چون در اینخاطرات فرازهایی هست که نشان میدهند واقعیت هولوکاست، آنگونه که در فیلم و کتابهای مختلفِ تولیدی تحت خدمت صهیونیسم دیدهایم، نبودهاند و در برخی مقاطع تاریخی، اینْ خود شورای یهود و صهیونیستها بودهاند که به مردمشان خیانت کردهاند نه نازیها
کتاب «یادداشتهای روزانه» خاطرات پسربچهای لهستانی و البته یهودی را در بر میگیرد که از بازه زمانی سال 1940 تا 1942 یعنی تا پیش از کشتهشدن اینپسربچه همراه خانوادهاش را شامل میشود. اینکتاب، منبع مطالعاتی تاریخی و مستند جالبی است اما با توجه به اسرائیلیات و جعلیاتی که صهیونیستها با آنها تاریخ خود را ساختهاند، باید به پژوهشگران اینحوزه حق بدهیم با دیده تردید به کتاب «یادداشتهای روزانه» نگاه کنند؛ بهویژه که موارد مشکوک متعددی در اینکتاب به چشم میخورد. اینکه یک پسربچه یهودی خاطرات خود را از 1940 تا 1942 نوشته باشد یا اینخاطرات بهترتیبی که ناشر لهستانی اثر میگوید به جا مانده باشند، از جمله موارد مشکوک هستند.
هاینس لینگه متولد 1913 برمن، آجرچین سابق است که در سال 1933 به اس اس هیتلر ملحق شد.لینگه مسئولیت تمام امور خانگی پیشوا را برعهده داشت، طبق گفته های خودش تنها اوا براون( معشوقه و همسر هیتلر) بود که از او به پیشوا نزدیک تر بود. لینگه بطور کامل در این کتاب در مورد شایعات مربوط به هیتلر روشنگری می کند