کتاب «بازاندیشی سیاستگذاری» با ارائه رویکرد نهادگرایی سیستمی، میتواند به سیاستگذاران، مدیران و پژوهشگران ایرانی کمک کند تا:
در نهایت، کتاب «بازاندیشی سیاستگذاری» یک اثر بنیادین و بهروز در مرزهای دانش سیاستگذاری است که با بازنگری مفاهیم کلیدی و ارائه چارچوبی نوین، به فهم بهتر و کاربردیتر سیاستهای عمومی در دنیای پیچیده امروز کمک میکند. این کتاب با نقد گرایشهای فعلی سیاستگذاری، راهکارهای عملی برای تقویت نقش دولت و بهبود فرآیندهای سیاستگذاری ارائه میدهد.
بویژه، در فضای سیاستگذاری ایران که با چالشهای نهادی، ساختاری و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی متعددی روبرو است، این کتاب میتواند به عنوان راهنمایی علمی و عملی برای ارتقای کیفیت تصمیمگیریها و حکمرانی به کار گرفته شود. ترجمه و تألیف این اثر، گامی مهم برای توسعه دانش سیاستگذاری و حکمرانی در کشور است و امید است این تلاش علمی، پلی میان دانش جهانی سیاستگذاری و نیازهای بومی ایران ایجاد کند و به ارتقای کیفیت حکمرانی و سیاستگذاری در کشور یاری رساند.
ولیاله وحدانینیا
خردادماه 1404هش
این کتاب با تلفیق نظریه و عمل، به خواننده کمک میکند تا سیاستگذاری را نه به عنوان یک فرآیند خطی بلکه به عنوان یک سیستم پیچیده و پویا درک کند.
در باب اهمیت و ضرورت «ترجمه و تألیف» چنین کتابی شایسته است تأکید گردد فضای سیاستگذاری ایران با مجموعهای از چالشهای نهادی، ساختاری، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و اندیشهای مواجه است که نیازمند بازنگری عمیق در چارچوبهای نظری و عملی سیاستگذاری است. التقاط تحلیلی، محدودیتهای نهادی، ضعف در شفافیت و پاسخگویی، نبود سازوکارهای کارآمد ارزیابی سیاستها، و پیچیدگیهای ناشی از ساختارهای سیاسی و اجتماعی، سیاستگذاری در ایران را به فرآیندی دشوار و پرابهام و آشفته تبدیل کردهاند.
علاوه بر این، فضای خاص سیاسی و فرهنگی ایران که در آن سیاست و فقه سیاسی ارتباط تنگاتنگی دارند، ضرورت تلفیق دانش بومی با نظریههای جهانی را دوچندان میکند. این کتاب با رویکرد تحلیلی و سیستماتیک خود، مسیری نو برای پرداختن به مطالعات سیاستگذاری و اندیشه سیاسی ایران است و میتواند به توسعه نظری و عملی سیاستگذاری در کشور کمک کند...
گرایش غالب در مطالعات سیاستگذاری تحت عنوان «گذار حکمرانی[1]» که بر مشارکت و همکاری بازیگران غیر دولتی تأکید دارد، نقش دولت را کمرنگ کرده و به نوعی به «خالی شدن» دولت از نقشهای کلیدیاش دامن زده است.
کتاب حاضر، نقدی است بر این وضعیت و با معرفی رویکردی به نام «نهادگرایی سیستمی»[2]، سیاستگذاری را نه تنها به عنوان فرایند تصمیمگیری، بلکه به عنوان مجموعهای از ساختارها، نهادها و تعاملات در بستر حکمرانی و دولت تحلیل میکند. این رویکرد، بازگشت به تحلیلهای مبتنی بر دولت توانمند و ظرفیتهای آن را ضروری میداند و بر اهمیت نهادها و ساختارهای رسمی در تحقق اهداف سیاستی تأکید میکند.
کتاب در ده فصل تنظیم شده است که هر فصل به بازاندیشی یکی از مفاهیم کلیدی سیاستگذاری اختصاص دارد. در ترجمه فارسی، علاوه بر تغییر عنوان اصلی کتاب به «بازاندیشی سیاستگذاری: بدخیمی، حکمرانی و توانمندی دولت»، عناوین فصول نیز برای تطبیق و تسهیل بهتر در فهم، بازنگری و اصلاح شدهاند.
فصول کتاب به دو بخش کلی تقسیم میشوند: بخش اول به مفاهیم عمیق سیاستگذاری (سیستمهای سیاست، نهادها، دولت، مرزها) و بخش دوم به سیاستگذاری در عمل (اطلاعات، مشاوره، اجرا و تغییر سیاست) میپردازد. هر فصل با تحلیل دقیق و مثالهای کاربردی، چارچوبی برای فهم بهتر و جامعتر سیاستگذاری ارائه میدهد و نشان میدهد که چگونه میتوان با استفاده از تفکر سیستمی به پیچیدگیهای سیاستگذاری پاسخ داد.