مجموعه حاضر بررسی تقریبا پنج هزار سال ادبیات شرق و غرب است که از این نظر دست کم در زبان فارسی کم نظیر است. چه، کتابی که سیر ادبیات جهان را از دوران باستان تا زمان حاضر، یکجا و از دیدگاههای مختلف بررسی کرده باشد، تاکنون به زبان فارسی انتشار نیافته است. این مجموعه در اصل ترجمه ای از متن انگلیسی کتاب دو جلدی ادبیات جهان باکنر تراویک است. نویسنده کتاب استاد زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه آلابامای آمریکاست. از او علاوه بر کتاب ادبیات جهان کتابهایی در زمینه ادبیات و کتاب مقدس انتشار یافته که بیشتر شکل درسنامه و مرجع دارند.
فهرست:
با سلام
تصویر جلد؟
توضیح یا معرفی بیشتر لطفا
اگر ترجمههای موجود در کتابخانهها، تنها راهِ مواجههی ما با نمایشنامههای خارجی باشد، در این صورت درک و دریافتمان از تاریخِ ادبیاتِ نمایشی ناکامل و مجازی خواهد بود، که این تاریخ چیست مگر سیر متونی نمایشی که هریک به دورهای تعلق دارند و به جغرافیایی. در ایران بسیارند نمایشنامههایی که ترجمه شدهاند، در حالی که نه مهم بودهاند و نه در میانِ آثارِ نویسندهشان جایگاهی داشتهاند. بسیارند نمایشنامههایی که چنان در سیر ترجمه تحریف شدهاند و تغییرِ شکل یافتهاند که استناد به آنها تنها ما را به تاریخی جعلی از ادبیات نمایشی میرساند. بسیارند نمایشنامههای جریانساز که از سیر ترجمههای متون نمایشی جاماندهاند. آثاری که به هر دلیلی، از جمله دشواری متن، فقدانِ مترجم برای برخی زبانها و... ، ترجمه نشدهاند و عدمِ ترجمهشان بیش از همه دانشجویانِ تئاتر را با معضلی جدی روبهرو کرده است. سال هزار و نهصد و پنجاه مرزِ تاریخِ نگارشِ آثاری قرار گرفته که در این مجموعه جای گرفتهاند؛ و دیگر آنکه اهمیتِ نمایشنامه را در تاریخِ ادبیاتِ نمایشی جهان دلایل دیگر را هم در بگیرد ، مقالهی تفصیلی پایانِ هر نمایشنامه در واقع توضیحِ اهمیت هر اثر خواهد بود. به بازی جاماندهها خوش آمدید.
در درهی کوه نابارور، دختری به نام مینلی، روزها در مزرعه سخت کار میکرد و شبها به داستانهای خیالانگیز پدرش دربارهی جید اژدها و پیرمرد ماه گوش میداد. مادر مینلی که از زندگی فقیرانهشان خسته شده بود، دایم به او میگفت که این داستانها واقعیت ندارد و چرندیات است؛ اما مینلی که این داستان را باور کرده بود، سفر شگفتانگیزش را برای یافتن پیرمرد ماه آغاز میکند تا از او بپرسد چهطور میتواند آینده و سرنوشت خانوادهاش را تغییر دهد. او در سفرش با آدمها و موجودات اسرارآمیزی آشنا میشود که یکی از آنها اژدهایی است که برای پرسیدن سؤالش، در این سفر، مینلی را همراهی میکند.
مانی زرشناس، باستانشناس دانشگاه کلمبیا (نیویورک) بههمراه یکی از پژوهشهایش، ما را به چهارهزارسال پیش میبرد و اندوه و رنج، شور و شادی، عشق و تپش نخستین مردم متمدن باستان، ساکنان تپهی سیلک و همزمان مردم جهان امروز را بر ما آشکار میکند. زیگورات قصهی از خود بیگانگی و تنهایی انسان است و در پایان، این پرسش تاریخی را پیش رویمان میگذارد که آیا نوع بشر با گذر هزارهها و با همهی پیشرفتها شادمانتر از انسان دیرین است؟
همیشه فکر کردهام در این حکایت نقش من چه بوده. دیالوگهای من را که نوشته، میزانسنها را چه کسی مشخص کرده؟... در تمام کتابهایی که خواندهام همیشه دنبال کاراکتری بودهام که من را به خودم نشان دهد. در تمام نمایشهای رادیویی، در تمام فیلمها، دنبال جملهای گشتهام، جملهای که بتواند من، دختر آقا نجات ساعتساز و مارال خانم خانهدار، را به من بشناساند... چایخانهی خانوادگی قهرمانی فراموش نشدنی دارد که بیشتر زنها میتوانند نشانی از او در خود پیدا کنند: مزیّن... دختری که در برابر خشونت پنهان در زندگی خانوادگی میایستد، دختری که حس میکند بعد از تولد خواهرش وجودش در حال پاک شدن است... رمان کوپان با روایتی قوی خواننده را درگیر میکند و او را با خود به سمت پایانی تکاندهنده میبرد.
پیرامه توشار، با تکیهی مدام بر مفاهیم بنیادی: پیکار، اضطراب و تزکیهی نفس، همهی انواع آثار دراماتیک را محک میزند و تئاتر را یکی از ابزارهای تجزیه و تحلیل روح بشر به شمار میآورد. به نظر وی به خصوص مسئلهی تزکیهی نفس در این هنر والا که مقدمهی رهایی از اضطراب روح است در کهنترین اشعار دراماتیک نیز مشاهده میشود. تئاتر، چیزی نیست جز راندن شیاطین و آزاد کردن انسان.
سروصداها مثل دودی سراسر اتاق را فرا گرفت. یکبار دیگر به خاطراتم بازگشتم. اوخودکار کوچکی در جیب جلو پیراهنش داشت. حالا به یاد میآورم که از آن خودکار برای نوشتن چیزی روی دستمال کاغذی استفاده میکرد. او داشت یک تصویر میکشید. دستمال خیلی نرم بود و نوک خودکار بهراحتی حرکت نمیکرد. با این حال او یک تپه کشید و یک خانهی کوچک روی آن. داخل خانه یک دختر خوابیده بود. خانه توسط یک درخت بید کور محاصره شده بود. در واقع درخت بید کور باعث شده بود که دختر به خواب برود. دوستم با تعجب پرسید: «درخت بید کور دیگه چیه؟» - یه درخت شبیه اون چیزی که کشیدم. - خوب، من تا حالا همچین چیزی ندیدم. دوست بیمارمان با لبخندی به لب گفت: «برای اینکه من اولین کسی هستم که اون رو خلق کردم. تنهی درخت بید کور گردهایی دارد و حشرات کوچکی که زیرگردها هستند داخل گوش آن دختر میخزند و باعث میشوند دختر به خواب برود.» دستمال دیگری برداشت و تصویر بید کور را کشید...
ژانپل سارتر با بر روی صحنه آمدن نمایشنامههایش به مردم معمولی و عامی نزدیکتر شد.البته نه اینکه افکار او در آثار نمایشیاش، از مقالات و نوشتههای فلسفیاش بهتر فهمیده میشدند، بلکه با آثار نمایشی ژانپل سارتر که تمامی تمها و دغدغههای نویسنده را در بر دارد، راحتتر میتوان ارتباط برقرار کرد.او بر این باور است که در برابر آثار نمایشی متداول (مصیبتنامهها و ملودرامهای روانشناختی) تنها تئاتر او با عنوان «تئاتر موقعیتها» پذیرفتنی است. درگیری وجدان آدمی در موقعیتهای پیشآمده.در مردههای بیکفنودفن، برای اولین بار، مقاومتِ دلخراشِ جسم بشر در برابر درد، با وحشیانهترین اعمال شکنجه بهنمایش گذاشته میشود. دو گروه رودرروی هم قرار میگیرند. شکنجهگر و شکنجهشده.چرا و تا کجا میتوان تحمل کرد؟ دلیل این اعمال بیرحمانهی شنیع دور از آدمی چیست؟شکنجهگر میخواهد شکنجهشده را تا سرحد مرگ و جنون از پای درآورد، نه برای بهدست آوردن اطلاعات لازم، بلکه برای شکستن غرور آن زندانی متمرد پررو، تا به او ثابت کند که بزدل است و بیغیرت، و اعمال وحشیانهی غیرانسانی خود را توجیه کرده باشد. شکنجهشده نیز هربار درد و مشقت را تا سرحد مرگ و جنون تحمل میکند تا به خود ثابت کرده باشد به آرمان و شرف انسانیاش وفادار است.در چنین بنبست احمقانهی خطرناکی دو راه بیشتر وجود ندارد: مرگ یا زندگی. ولی انسانها نباید برای هیچ و پوچ بمیرند، پس انتخاب زندگی است!
فانته در هشتم آوریل 1909 در ایالت کلرادو آمریکا به دنیا آمد. او در ابتدا داستان های کوتاهی می نوشت و برای مجلات ادبی می فرستاد تا منتشر شوند که البته در آغاز تلاش های او راه به جایی نمی بردند تا اینکه بالاخره یک نشریه داستانی از او را برای چاپ پذیرفت. از این جا به بعد بود که فانته سعی کرد موقعیت خود را به عنوان داستان کوتاه نویس به تثبیت برساند. او را از اولین نویسندگانی دانسته اند که در آثارش شرایط دشوار نویسندگان لس آنجلس را به تصویر کشیده است. می توان تاثیر فانته را بر نویسندگانی چون بوکفسکی و جک کرواک دید اگرچه باید سال ها می گذشت تا فانته به عنوان رمان نویس به شهرت برسد. اولین رمان فانته «جاده لس آنجلس» نام داشت که البته انتشارش تا سال 1985، دو سال بعد از مرگ نویسنده اش، به تاخیر افتاد. «جاده لس آنجلس» و «از غبار بپرس» دو رمان از چهارگانه «سرگذشت آرتورو باندینی» هستند و «تا بهار صبر کن» و «باندینی» عنوان دو رمان دیگر این چهارگانه اند. البته این چهار رمان به رغم برخی شباهت هایی که به هم دارند به عنوان آثاری مستقل مطرح هستند و نمی توان آنها را ادامه یکدیگر دانست. مترجم درباره ویژگی های این آثار نوشته: «درون مایه های تکرارشونده آثار فانته را فقر، مذهب، خانواده، هویت ایتالیایی- امریکایی، ورزش و زندگی نویسنده ها تشکیل می دهد. صدای رسای فانته، کاراکترهای پرشور، سبک سرراست، و آمیزه طنز و خودانتقادی سخت گیرانه با صداقت عاطفی و دردناک» از مهم ترین ویژگی های رمان های فانته است.
«از غبار بپرس» داستان نابغه ای بیست ساله است که در جست وجوی عشق و اشتیاق و شهرت و ثروت راهی لس آنجلس شده و می خواهد نویسنده ای بزرگ شود. رمان اولین بار در 1939 به چاپ رسید؛ یعنی زمانی که آثار مهم دیگری از نویسندگان شناخته شده آمریکا به چاپ رسیدند. بخشی از بداقبالی جان فانته به هم عصربودن او با نویسندگانی چون همینگوی مربوط بود که باعث شد او در سایه آنها قرار گیرد. سال ها باید می گذشت تا «از غبار بپرس» به چاپ مجدد برسد و این بار با اقبال روبرو شود. مترجم در بخشی از یادداشت ابتدای کتاب درباره سبک نویسندگی فانته نوشته: «سوای همه ویژگی هایی که منتقدان در سال های اخیر جزء مولفه های ممتاز نوشته های فانته برشمرده اند (نظیر تکرار درون مایه های فقر، مذهب، خانواده، هویت و زندگی یک نویسنده؛ سبک صمیمی و بی تکلف؛ صداقت و صراحت در بیان عواطف انسانی؛ شخصیت پرداز ی های کنش مند، برق آسا و شبه سینمایی؛ و همچنین زبان عصبی اما آمیخته با طنز) خصلت دیگر داستان های او به طورکلی و همین رمان به طور خاص، لحن پرشور و سیالی است که تا بیشترین حد ممکن خواننده را با ضدقهرمان دوست داشتنی اش همراه می کند.» مترجم برای انتقال لحن رمان از زبان محاوره و فارسی گفتاری استفاده کرده است. چارلز بوکفسکی از ستایش کنندگان جان فانته بود و علاقه بسیاری به او داشت. در ترجمه فارسی «از غبار بپرس»، مقدمه ای هم از بوکفسکی درباره فانته و این رمان او آمده است.
جان فانته یکی از مطرحترین و معتبرترین نویسندگان آمریکایی در دهههای چهل و پنجاه میلادی است و همچون لیلیان هلمن در ایران ناشناس باقی مانده است. به زودی مشهورترین رمان جان فانته نویسنده آمریکایی-ایتالیایی با عنوان «از غبار بپرس» منتشر میشود. این رمان که یک اثر زندگینامهای است، یکی از چهارگانههای فانته و در واقع معروفترین اثر اوست و در سال 2006 هم بر مبنای داستان آن فیلمی به کارگردانی رابرت تاون و با بازی سلما هایک ساخته شده است.
در بخشی از رمان می خوانیم: «تلگرافش کردم. مغرور، کارمند تلگراف خونه رو نگاه می کردم که می خوندش. شعری زیبا، شعر من به کامیلا، ذره ای از جاودانگی از طرف آرتورو به کامیلا. پول تلگراف رو دادم و رفتم سرجام توی درگاه تاریک و منتظر شدم. همون پسره با دوچرخه ش سر رسید. دیدم که تحویلش داد، دیدم کامیلا وسط کافه خوندش، دیدم که شونه بالا انداخت و پاره ش کرد، دیدم که تیکه های کاغذ پر زدن و روی خاک اره زمین فرود اومدن. سرم رو تکون دادم و رفتم. حتا اشعار ارنست داوسن هم تاثیری روش نداشتن، حتا اشعار داوسن.»