کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع)
ناشر: جام طهور
ویراستار:

یاسین حجازی

زبان: فارسی
رده‌بندی دیویی: 297.9534
سال چاپ: 1392
نوبت چاپ: 7
تیراژ: 5000 نسخه
تعداد صفحات: 602
قطع و نوع جلد: رقعی (شومیز)
شابک: 9786009116119
کد کتاب در گیسوم: 1969663
توضیح کتاب:

کتاب آه

بازخوانی مقتل حسین ابن علی علیهماالسلام

ویرایش یاسین حجازی

 تهران

4  9  3  1

 مقدمه‌ی ویراستار

 این کتاب «بازخوانده »ی ترجمه‌ی فارسی نَفَسُالمَهموم است، شاملِ وقایعِ پس از بیعتِ مردم با یزید ابن معاویه تا بازگشتنِ خاندانِ حضرتِ حسین ابن علی بی‌او به مدینه.

روی واژه‌ی بازخوانده تأکید کرده‌ام، دقیقآ از این بابت که چندصد صفحه‌ی آتی «کاملا» متفاوت از نفس‌المهمومی است که شیخ عبّاس قمیتألیف و میرزا ابوالحسن شعرانی تحتِ کتابی به اسمِ دَمعُالسُّجومترجمه‌اش کرده. ابایی ندارم از این‌که بگویم دمع‌السجوم را من پاره‌پاره کرده‌ام تا در بازساختنِ دوباره‌اش، از شکلِ کتابی صرفآ در زمره‌ی کتب علما و محققان، بیرون بیاید.

من در این بازخوانی، خطِ حادثه را پررنگ کردم و به ترتیب و توالی وقوعِ حادثه‌ها دقّت کردم و گشتم آدم‌هایی را که اسمشان در اوّلِ حادثه یک چیز بود و در اثنای حادثه یک چیز و در انتها یک چیز دیگر، یکی کردم و نقلهای پراکنده در جای‌جای کتاب را بی‌آن‌که از جزئیاتِ هیچ‌کدامشان بزنم تجمیع کردم و ردِّ نقلهایی را که با هم نمی‌خواند، در کتاب‌های دیگر گرفتم تا نقلِ معقول‌تر و مشهورتر را بیاورم و تاریخ‌ها را تا آنجا که می‌شد همخوان کردم و جایها و مرزها و منزل‌ها و شهرها را روی نقشه آوردم تا کروکی حادثه معلوم شود و رجزهایی را که ترجمه نشده بود یا ترجمه‌اش واضح نبود، دوباره ترجمه کردم و رسم‌الخط را یکدست کردم و پاراگراف‌بندی کردم و نقطه‌گذاری کردم و اِعراب گذاشتم و توضیح‌ها و تحشیه‌ها

و پاورقی‌ها را کنار گذاشتم و مکرّرات و عباراتِ عربی‌ای را که حذفشان به ساختارِ متن لطمه نمی‌زد، حذف کردم و بعد، تازه کارِ اصلی‌ام شروع شد که نشستن پشتِ «میز مونتاژ» بود: پاراگراف‌ها را «نگاتیو»هایی فرض کردم که با حفظِ ترتیب و ضرباهنگ و تعلیق بایست به هم می‌چسباندم و همه‌ی فکر و ذکرم این بود که صفحات برای خواننده راحت و بی‌وقفه ورق بخورند و یک‌بار برای همیشه معلوم شود «اتفاق » چگونه افتاد.

 

شیخ عبّاس قمی، مؤلفِ نفس‌المهموم، یک محدّث است. بنابر آن‌چه لغت‌نامه‌ها می‌نویسند محدّث کسی است که «بنویسد و بخواند و بشنود و نیک فراگوش دارد و به شهرها و ولایات مسافرت کند برای فراگرفتن و جمع‌آوری احادیثِ پیغمبر، و کتب اصولِ حدیث را به دست آورد و بر پاره‌ای کتب تعلیقات نوشته باشد و مُسنَدها و سایرِ کتب را از علل و تواریخ کاملا بررسی کرده باشد و من‌حیث‌المجموع، قریب یک‌هزار جلد کتاب حدیث را به دقّت دیده باشد.»

شیخ عبّاس قمی که استخوان‌سوده و آخرِ محدّثین است «خاتم‌المحدّثین » غالب نقلهای صحیحِ مقاتل و کتب تاریخ را

در نفس‌المهموم گرد آورده و این یعنی جزءجزءِ حادثه‌ی قتلِ حضرتِ حسین ابن علی را از شش ماه پیشتر تا چند ماه بعدترش ثبت کرده است. او پی حدیثِ درست بوده و مانند گروهی که هرچه را در کتب مؤلفانِ شیعی است صحیح و هرچه را در تواریخِ اهلِ سنّت است باطل می‌دادند، در کارش تعصّب نداشته است. مترجمِ نفس‌المهموم درباره‌ی این کتاب می‌نویسد: «مانند آن تاکنون نوشته نشده است، اما به زبانِ عرب است و همه کس از آن بهره نگیرد. گفتم همان کتاب را

به فارسی ساده نقل کنم، چنان‌چه در عبارتِ پارسی معنی هر کلمه

از کلماتِ عربی گنجانیده شود و سَلاسَت و فَصاحَت در زبانِ پارسی محفوظ ماند اگرچه جمعِ این دو امر بسی دشوار است.»

میرزا ابوالحسن شعرانی، مترجمِ نفس‌المهموم، از پسِ جمعِ آن دو امرِ بسی دشوار برآمده. او که آیت‌الله بود و مجتهد و جامعِ علومِ فلسفه و کلام و فقه و تاریخ و تفسیر و نجوم، به زبان‌های عربی و فرانسه و انگلیسی و حتّی عِبری تسلّط داشت و آن‌چه من فعلا بر آن تأکید می‌کنم این است که فارسی را فاخر و فخیم و در عینِ حال روان می‌نوشت. نثر یا به تعبیرِ خودش «انشا»ی او استوار است، نه سیاقِ سبک‌دستانه و عامیانه دارد نه خوی عربی‌گری‌های مفرط و تعارفات و تصنّعاتِ لفظی را.

«قَمقامِ زَخّار و صَمصامِ بَتّار»، «فیضُالدُّموع » و «ناسِخُالتَّواریخ » مثلِ دمع‌السجوم کتاب‌هایی در شرحِ قتلِ حضرتِ حسین ابن علی‌اند و گرچه همه پیش از آن نوشته شده‌اند، نویسندگانشان بیش از دو نسل با علّامه شعرانی فاصله نداشته‌اند به‌ویژه که نویسنده‌ی فیض، که خود همعصرِ نویسنده‌ی قمقام است، پدربزرگِ علّامه است و ناسخ هم پس از این دو کتاب نوشته شده.

و تا برسید به آن حرفها که درباره‌ی نثرِ میرزا ابوالحسن شعرانی زدم و تفاوتِ زبان و «ساختارِ روایت »اش را پیش از آن‌که به سروقتِ کتاب بروید   ببینید، این چند سطر از قمقام را بخوانید:

چون مسافرانِ کریمُالاَعراقِ عراق به منزلِ ذاتِ عِرق رسیدند، بشر ابن غالب اسدی به تَقبیلِ رکاب مبارک نایل آمده، حالتِ نِفاق و شِقاقِ کوفیان مانند دیگران به موقفِ عرض رسانید. امام فرمود «این اسدی راست می‌گوید. اِنَّ اللهَ یَحکُمُ ما یَشاءُ وَ یَفعَلُ ما یُرید.»

همین سطرها را از دمع‌السجوم هم بخوانید :

و حسین روی به جانب عراق داشت و به شتاب می‌راند و به هیچ چیز عِنان نمی‌گردانید تا به ذاتِ عرق فرود آمد و ذاتِ عرق جایی است که حاجیانِ عراقی از آنجا احرام بندند. بشر ابن غالب را دیدار کرد از عراق می‌آمد و از مردمِ عراق بپرسید.

گفت «مردم را دیدم دلهاشان با تو و شمشیرهاشان با بنی‌امیّه.»

حسین گفت «برادرِ بنی‌اسدی راست گفت. هر چه خدای خواهد همان شود و هر چه اراده فرماید، به همان حکم کند.»

 

من اینها را از ترجمه‌ی فارسی نفس‌المهموم جدا کرده‌ام :

1 تصویرها. مثلِ تصویرِ محمّد ابن حنفیّه، وقتی سَحَر طشتِ آبی روبه‌روی اوست و دارد وضو می‌گیرد و همان لحظه می‌شنود که حسین از مکّه خارج شد و اشکش در طشت می‌چکد. (ص 119)

2 نامه‌ها. مثلِ نامه‌ای که یزید ابن معاویه پنهانی به عبیدالله ابن زیاد می‌نویسد و اتمامِ حجّت می‌کند که یا حسین کشته می‌شود یا زیرش می‌زند که زیاد از سرِ خانواده‌شان است و نطفه‌ی حرامِ شخصِ ابوسفیان است. (ص 150)

3 دیالوگ‌ها. مثلِ آن‌چه رد و بدل می‌شود میانِ خولی و زنش، وقتی پس از مدّتها به خانه می‌آید و زنش در بستر از او می‌پرسد که چه خبر و او می‌گوید ثروتی هنگفت برایش آورده و زنش می‌گوید چه ثروتی و خولی می‌گوید سرِ حسین ابن علی را با خودش آورده و همین حالا گوشه‌ی حیاط است. (ص 426)

در کنارِ این سه، سخنرانی‌های عمومی یا همان خطبه‌ها را هم که از جهتی به دیالوگ‌ها و از جهتی دیگر به نامه‌ها شبیه‌اند آورده‌ام و ناگزیر، تک‌وتوکی «روایت»های محض را هم. این روایت‌ها

گرچه تنها گزارش‌اند و خبری می‌دهند، چنان‌که خواهید دید، چسب واقعه‌ها به هم‌اند و خطِ حادثه کمرنگ و گاه گم می‌شد، اگر آنها را نمی‌آوردم.

به نظرم یک تصویر، پاره‌ای از یک نامه یا جملاتی که دو نفر با هم گفته‌اند و رفته‌اند و کسی آن میان شنیده، هر کدام، تکّه‌ای از یک «کولاژ» است که از چیدن و کنارِ هم گذاشتنشان می‌توان اصلِ واقعه را فهمید و یکپارچه کولاژ را دید. فراوانند کسانی که علی‌رغمِ بسیارها که جسته‌گریخته شنیده‌اند، هنوز دقیقآ نمی‌دانند قتلِ حضرتِ حسین ابن علی «چه‌طور» اتفاق افتاد.

و باز به نظرم، کتاب‌هایی که برای دادنِ یک تصویر یا چند خط

از یک نامه، کلی سلسله‌ی اِسناد و توضیح و تحلیل و تعلیق برای خواننده ردیف می‌کنند، هم به او اجازه نمی‌دهند کولاژش را «خودش » کامل کند هم بعضی وقتها حوصله‌اش را سر می‌برند که تا ته بخواندشان و از روی صفحاتی نخوانده نپرد.

طبیعی است که توضیحاتِ کاملِ مؤلف و تحشیه‌ی جامعِ مترجم در باب این‌که چرا حضرتِ حسین ابن علی به توصیه‌ی احدالنّاسی برای آن‌که به عراق نرود گوش نمی‌دهد، برای آقایانِ علما و محققان مهم است. همین‌طور عینِ عباراتِ عربی اشعارِ شاعری که ابن عبّاس پس از آن‌که عزمِ پسرعمویش را جزم دید با افسوس زمزمه کرده است، همراه با دانستنِ خاستگاهِ آن شعر در عرب و اسم و رسم و تذکره‌ی شاعرش و ایضآ دنباله‌ی آن بیتها که البته هرگز ابن عبّاس نخوانده ولی به هر حال یک محقق باید بداند چه بوده است! این میان، البته خوانندگانی هم هستند که فقط می‌خواهند بدانند بعد از آن‌که حضرتِ حسین ابن علی به توصیه‌ی احدالنّاسی گوش نمی‌دهد و از مکّه بیرون می‌رود، چه می‌شود.

و تازه، این حاشیه رفتن‌ها و توضیح دادن‌ها همه‌ی ذرّاتِ آن بتُنی نیست که سدِّ رویارویی بی‌واسطه‌ی خواننده را با «اصلِ » حادثه‌ای که در شصت و شصت‌ویکِ هجری رخ داده، می‌سازند. غافلید از مراقبه و احتیاطِ مؤلفانی که دست‌کمی از زرگران ندارند در عیار

زدنِ مثقال‌مثقالِ منقولاتِ تاریخ! کافی است مثلا صفحاتِ مربوط

به حوادثِ روز «عاشورا» یا «شام » را از ترجمه‌ی نفس‌المهموم بخوانید تا ببینید که از یک واقعه چند صورتِ مختلف ذکر شده که در هر کدام جزئیاتی است که در دیگری نیست و در عینِ حال، جمعِ همه‌ی آنها هم با هم شدنی نیست، و یا بشمرید به چند نفر با نَسَب و حَسَب و قبیله‌ی مختلف برمی‌خورید که در حقیقت چند نفر نیستند، بلکه همه ضبطهای محتمَلِ اسمِ یک نفرند!

این‌طوری‌هاست که تا بوده کتاب‌های این‌چنینی قیافه‌هایی خشک و جدّی داشته‌اند و مفروضِ خوانندگان این بوده که وصالی سخت و کند و دیر می‌دهند و ناخودآگاه ترسیده‌اند از این‌که سراغشان بروند. این شاید برجسته‌ترین دلیلِ ناشناخته ماندنِ کتاب‌هایی نظیرِ نفس‌المهموم است.

 

هر چه گشتم، مرجعِ معیاری نیافتم که مطمئنم کند زیر و زبرِ اسمی را که می‌گذارم کسی ذمّ نمی‌کند. هم «عمرو ابن قُرَظه‌ی انصاری » ضبط شده، هم «قَرَظه »، هم «قَرظه ». هم «شِبثِ ابن رِبعی » ضبط شده هم «شَبَث ». هم ضبطِ «سَنان ابن اَنَس » داریم هم «سِنان ». هم «خولی » گفته‌اند هم «خَوَلی ». مقتل‌نویسان گاه «شِمر» گاه «شَمِر» و گاه «شَمَّر» نوشته‌اند. هم «قِیس ابن مُسَهَّر» هم «قِیس ابن مُسهِر». و تازه می‌بینید این اسمها که محضِ نمونه نوشتم، اسامی پرتکرار و آشنای حادثه است، به من بگویید با اِعراب مثلا «قعقاع ابن شور ذهلی » یا «لقیط ابن ایاسِ جهنی » چه بایست می‌کردم! بگذریم از این‌که فصحا و درست‌خوان‌ها «حُسَین » و «زَینَب » می‌گویند و دیگران سالها و شاید سده‌هاست که س و ز را مفتوح نمی‌گویند. این‌طورها شد که در طولِ این کتاب، چاره‌ای جز بی‌حرکت گذشتن از کنارِ نامِ آدم‌ها و بعضی جایها نداشتم!

دمع‌السجوم یعنی «اشکی که می‌ریزد» می‌شود «اشکِ روان » یا بسا «بارانِ اشک »اش هم خواند و نفس‌المهموم یعنی «نفسِ کسی که غم دارد». بهترین معادل برای نفس‌المهموم «آه » است. ما در فارسی به نفسِ آدمی که غمگین است و دلش دارد از غصّه می‌ترکد، چیزی جز آه نمی‌گوییم. اسمِ این کتاب را، از همین رو، «کتاب آه » گذاشتم.

 

مقدمه‌ی کتاب که تمام شد، متن شروع می‌شود و متن که تمام شد، واژه‌نامه‌ای در دسترسِ شما گذاشته‌ام: فهرستی برای دانستنِ عینِ معنی کلمه‌ها و عبارت‌های مشکلِ کتاب.

کلکسیونرهای برگ را دیده‌اید؟ دفترهایی دارند همه صفحه‌هاشان سفید، که برگِ گیاهانِ نادری را که با حوصله یافته و با آداب و ترتیب خاصی خشک کرده‌اند، دقیق و پروسواس، روی آن صفحه‌های سفید می‌چسبانند و بعد، قدری از دفترشان فاصله می‌گیرند و با شوق نگاه می‌کنند انگار که طبیعت گم کرده بوده آن برگها را و آنها پیدایشان کرده‌اند.

در تمامِ مدّتی که روی بازخوانی دمع‌السجوم وقت می‌گذاشتم، حسِّ کلکسیونرهای برگ را داشتم.

 

     یاسین حجازی

     پاییز    1387

خریـد کـتـاب
2,950,000+354,0003,304,000 ریال
افزودن تـصویرافزودن محـتواکــتاب رو دارمثبت برای فروشافزودن به کتابخانهاصلاح مشخصات
قیمت بهتری سراغ دارین؟
برچسب‌های کتاب کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع)
ائمه اثناعشر
اسلام
تاریخ و جغرافیای اسلام
حسین بن علی (ع)
حسین‌بن‌علی(ع)، امام سوم، 61 - 4 ق.
دین
دین شناسی تطبیقی و ادیان
واقعه کربلا، 61 ق.
واقعه کربلا، کتب مقاتل