ملکه سبا

رمان تاریخی «ملکة سبا»، روایت‌گر زندگی عبرت‌انگیز «سلیمان» پسر حضرت «داوود (ع)» است. این داستان با روایتی از زندگی داوود (ع) و عشق وی به «تبسابه» آغاز می‌شود. پس از آن داستان جانشینی سلیمان ارائه می‌شود. سلیمان پس از جانشینی کم‌کم بر امور مسلط می‌شود، اما برادران بزرگ‌ترش که کینة سلیمان را در دل دارند، تلاش می‌کنند تا او را بدنام سازند. نقشه‌های گوناگون برادران ثمربخش نیست و سلیمان روزبه‌روز محبوب‌تر می‌شود. سلیمان که پس از سال‌ها اینک در سخت‌ترین شرایط نیز به یاد خدا نمی‌افتد، می‌داند که چنین زندگی شایستة پیامبرزاده‌ای چون او نیست. در آن حال دلباختة زنی با نام «بلقیس»، می‌شود. بلقیس و سلیمان بنا به دلایلی از هم دور می‌گردند، اما عشق آنها نسبت به یک‌دیگر کم‌رنگ نمی‌شود. تا این که سلیمان به حوران بازمی‌گردد و ملکة خود، یعنی بلقیس را می‌بیند. همه می‌دانند که بلقیس کافر، سلیمان را از خدایش دور ساخته است. پس از سال‌ها سلیمان به حال خویش باز می‌گردد و بلقیس را به کشور خود یمن می‌برد و پس از آن با اقتدار به سلطنت خویش ادامه می‌دهد. او هیچ‌گاه خاطرة بلقیس را فراموش نمی‌کند.