زبان: فارسی
ردهبندی دیویی: 843.3
سال چاپ: 1387
نوبت چاپ: 1
تیراژ: 2200 نسخه
تعداد صفحات: 570
قطع و نوع جلد: وزیری (گالینگور)
شابک: 9789648155679
کد کتاب در گیسوم: 1571644
توضیح کتاب:من خیلی کوچک بودم که کارخانه کفشسازی، محل کار پدرم، آتش گرفت و پدرم بیکار شد. پدرم بعد از آن ماجرا مدتی به پاریس رفت تا کاری در کارخانههای آنجا بیابد. پس از مدتی نامهای به ما نوشت و اطلاع داد که یکی از دوستانش در آنجا شغلی برایش یافته و اگر ما نیز به پاریس برویم، میتوانیم دوباره در کنار هم زندگی کنیم. من، مادر و خواهرم «سوزان» و برادرم «دی دی» به پاریس رفتیم. چند روز در خانۀ عمه بودیم ولی بعد پدرم خانهای اجاره کرد و ما به آن نقل مکان کردیم. خانۀ ما در محلۀ بد و کثیفی بود. من که فرزند بزرگ خانواده بودم مجبور بودم در غیاب پدر و مادر از صبح تا شب کار کنم؛ غذا میپختم، خانه را تمیز میکردم و به اوضاع خواهر و برادرم رسیدگی میکردم. با این همه همواره مورد خشم پدر و مادرم بود. تا این که پدرم بر اثر بیماری سل بستری شد. در یکی از روزهایی که عمه به دیدن ما آمده بود، بحثی میان او و مادرم درگرفت. و من آن روز از میان حرفهای آن دو متوجه شدم که دختر خانواده نیستم و از شیرخوارگاه به میان آنها آمدهام. از آن روز نگاهم به خانوادهام و زندگی تغییر کرد.