زبان: فارسی
ردهبندی دیویی: 891.733
سال چاپ: 1385
نوبت چاپ: 1
تیراژ: 2200 نسخه
تعداد صفحات: 152
قطع و نوع جلد: رقعی (شومیز)
شابک 10 رقمی: 9644483073
شابک 13 رقمی: 9789644483073
کد کتاب در گیسوم: 1408058
توضیح کتاب:کتاب حاضرن ترجمهی دیگری است از "مرگ ایوان ایلیچ" اثر "لئون تولستوی" (1828-1910)، نویسندهی روس. کتاب، تصویری است از رسوم بورژوازی روس: محترم شمردن آداب، مناعت طبع، نخوت، و عوامفریبی. "ایوان ایلیچ"، شخصیت اصلی داستان، به این طبقه تعلق دارد. او در حالی که در دیون عدلیه موقعیت ممتازی دارد و در مقابل بالادستیها، چاپلوس و خدمتگذار، زرنگ و خوشبرخورد است، با "پراسکوویا نیودورنا" ازدواج میکند که بیشتر از سر مصلحتاندیشی است تا علاقمندی. پس از هفدهسال به سن پترزبورگ انتقال پیدا میکند. او که بیش از پیش از اقبال خویش خرسند است، شخصا دست به کار سامان دادن خانهی نو میشود. در حین نصب پرده، از بالا سقوط میکند و تهیگاهش زخم برمیدارد. این درد اندکاندک مزمن میشود تا جایی که او را زمینگیر میکند. روز به روز حالش بدتر میشود. اینجاست که درمییابد دیگران چهقدر نسبت به او بیقیدند. اما در این میان دهقان جوانی به نام "گراسیم" با مهارت و نشانی کاستیناپذیر تن به پرستاری وی میدهد. ایوان ایلیچ به گراسیم علاقمند میشود و رفته رفته در روحش این احساس پیدا میشود که زندگیاش ورای آن بوده است که باید باشد؛ خواه در عالم اداری و خواه در عالم خانوادگیاش همهچیز به دروغ آمیخته است. در آستانهی مرگ، از فکر آن که نمیتواند رمز این چیزها را کشف کند وحشتزده میشود. نزع او بر فریادی از سر نومیدی آغاز میشود. ناگهان نوری به روحش میتابد. در این خیزش مهر که وی را احیا میکند حتی درد، حتی مرگ وقفه پیدا میکند. و در پایان ایوان ایلیچ این جمله را به زبان میآورد: "مرگ تمام شد. دیگر خبری از او نیست!" و میمیرد. در این داستان، تولستوی بیرحمانه کل جامعهی بورژوازی را محکوم کرده است. در نظر او، تنها همبستگی بشری است که میتواند به زندگی معنا دهد و بر مرگ غلبه کند. در پایان نیز مقالهای از مترجم تحت عنوان "مرگ ایوان ایلیچ: حدیث مرگ و ستاخیز" به همراه ترجمهی اثر کوتاهی به نام "آخرین گل" از "جیمر تربر" به چاپ رسیده است. گفتنی است، "آخرین گل" داستان تمثیلی مصوری است که همانند اثر تولستوی دربارهی سرنوشت بشر است.