کاوه‌ی آهنگر و درفش کاویانی

داستان حاضر که بر اساس روایتی از شاهنامه، بازگو شده شامل قیام "کاوه‌ی آهنگر" علیه حکومت هزارساله‌ی ضحاک است. در این داستان، شیطان که به شکل آشپزی بر ضحاک، درمی‌آید. او را مجبور می‌کند تا مزه‌ی گوشت را بچشد و در مقابل از ضحاک، اجازه می‌خواهد تا شانه‌های او را ببوسد. در این حال از هر دو شانه‌ی ضحاک، ماری می‌روید و شیطان، برای آرام گرفته مارها، پیشنهاد می‌دهد که ماران را با مغز انسان، سیر کنند. "کاوه" که هفده پسر خود را در این راه از دست داده و تنها یک پسر برای او باقی مانده بود، سرانجام به دادخواهی نزد ضحاک می‌رود. ضحاک، آخرین پسرش را به او باز داده، اما از "کاوه" می‌خواهد که به عدالت ضحاک، شهادت دهد. کاوه نیز قبول نکرده با بستن پیشبند چرمین خود بر سرنیزه، مردم را جمع کرده تا برای به تخت نشاندن فریدون، بجنگند. بعدها این پیش‌بند چرمین به "درفش کاویانی" معروف می‌شود.