لحظه‌های سنگین آخر...!
ناشر: نوید
زبان: فارسی
رده‌بندی دیویی: 8fa3.62
سال چاپ: 1388
نوبت چاپ: 1
تیراژ: 2000 نسخه
تعداد صفحات: 160
قطع و نوع جلد: رقعی (شومیز)
شابک: 9789643586171
کد کتاب در گیسوم: 11089365
توضیح کتاب:
مرادخان، در روستا مقام و منزلت خاصی دارد. او پسرش، اشکان، را به منظور درس خواندن به شیراز فرستاده است. اشکان دیپلم گرفته و اینک به روستا بازگشته است. او دیگر، تمایلی به کار کردن در روستا ندارد و مرادخان از این موضوع ناراحت است. گوسفندانش را «علی‌حسین» چوپان به صحرا می‌برد. روزی علی‌حسین گله را به برادر فقیرش، عباس، می‌سپارد و خود به خاطر زایمان زنش روانة شهر می‌شود. مرادخان دختری به نام رعنا دارد که غیر از رشید، عباس نیز دلبستة اوست و هنگام چراندن گوسفندان از گله غافل شده به فکر رعنا می‌افتد. گوسفندان با خوردن سمی که روی علف‌ها پاشیده شده و عباس از آن بی‌خبر است، یکی بعد از دیگری از پا درمی‌آیند. این اتفاق مرداخان را تحریک می‌کند. او حالا درصدد انتقام است و به دنبال کسی می‌گردد که این بلا را سرش آورده است. این موضوع وقایعی را به دنبال دارد که در ادامة داستان بازگو شده است.
موجود شد خبرم کندرخواست تهیهافزودن تـصویرافزودن محـتواکــتاب رو دارمثبت برای فروشافزودن به کتابخانهاصلاح اطلاعات کتاب
برچسب‌های کتاب لحظه‌های سنگین آخر...!
ادبیات
داستان فارسی
داستان فارسی - 1320
داستان فارسی قرن 14
داستانهای فارسی - قرن 14