دیوار

کتاب حاضر، بیانی از یادداشت‌های یک نفر یهودی سرگردان است که با روایتی داستانی نگاشته شده است. او در این کتاب به بیان افکار و احساساتش به زندگی در سرزمینی اشغال شده می‌پردازد. در این داستان می‌خوانیم:«هشت ماه است که اینجا هستم. تا قبل از این فقط احساس می‌کردم که هستم! از وقتی که به ثقل و ثبوت ارزش‌ها پی بردم و خودم را بیرون بهشت دیدم، پشت درهای بسته و افکار آشفته چاره‌ای ندیدم جز اینکه ضمیر درونم را بکاوم. اما همه‌چیز من غصبی بود. فرهنگم، مذهبم، معنویتم، اینجا بود که کاوشم ثمری نداشت. وسعت نامحدود فکر و حس کنجکاوی تنها ابزاری بود تا این لایه رسوبی و آن دیوار پیش ساخته که متعلق به یک فرهنگنامه دنیای پست درنده است را بشکنم و دور را دور کلاه خودم را قاضی بکنم».