نه آقا، اینجا پهلوونی به فهم آدماست. اینجا گُودکتابه، جایی که خوانندههای کتاب با هم زورآزمایی میکنن تا ببینیم کی برنده میشه و جایزه رو میبره!
اما گُودکتاب آداب خودشو داره، هرکیهرکی نیست؛ اما راهش برای همه بازه... .
اولاً باید کتابی رو که میخوای بری تو گُودش، انتخاب کنی و اگه نداری، تهیه کنی.
دویماً باید به سؤالایی که حریفات برات طرح میکنن، جواب درست بدی.
سیوماً برای اینکه پشت حریفاتو به خاک بزنی، باید سؤال طرح کنی.
چارماً یک جملۀ طلایی از متن یا برداشتت از کتاب باید بنویسی. به جملات بقیه هم باید رأی بدی.
پنجماً شیشدنگ حواست به تاریخ پایان مسابقه جمع باشه که به همۀ سؤالای جدید جواب بدی.
خب، حالا مرشد باید قرعه بندازه تا برندۀ گُود معلوم بشه!
اما کی بیشتر شانس برندهشدن داره؟
• هر سؤالی که درست جواب بدی، یه شانس قرعهکشی داری؛
• هر سؤالی که طرح کنی و تأیید بشه، یه شانس قرعهکشی داری؛
• اگه جملۀطلاییایکه نوشتی، بیشترینرأی رو بگیره، 20تا شانس قرعهکشی میگیری؛
• اگه جزو کسایی باشی که جملۀبرتر رو انتخاب کردن، دو شانس قرعهکشی دیگه هم میگیری؛
• اگه دوستاتو وارد گُود کنی و اونا شمارهموبایل یا کدکاربریتوبعنوان معرف بزنن 4شانس قرعهکشی میگیری و خودشم یک شانس قرعهکشی میگیره.
حالا این گُود و این میدون.
خوابهای شیرین و راست، گاهی میشوند نمایهای برای شروع فصل زیبا در زندگی.
میگویند: رویایی که در نیمه سوم خواب، یعنی چیزی نزدیک سحر بینی صادقانه است.
یعنی راست است به واقع نزدیکتر.
این رویای نیمه شب، از همان دست است که فقط گاهگاهی برای خیلی خواص رخ میدهد که نوش جانشان.
به قول عربها: هنیئاً لک
داستان ریحانۀ شیعه و هاشم سنی مذهب است.
ریحانهای که پدرش در حمام چرک و شرک را یکجا از تن ملت میشوید.
و هاشمی که پدربزرگش با زیورآلات گرانبها ظاهری زیبا و متفاوت برای زنان فراهم میکند.
حال تصور کنید، در ابتدای این رابطۀ عاشقانه، حاکمی وجود داشته باشد که تشنه به خون شیعیان است.
دختر و پسری که از کودکی با هم بزرگ می شوند.
زمان بینشان فاصله میاندازد و حالا هردو جوان شدهاند.
یکی پرحیا و خواستنی دیگری خوش قد و قامت و زیبا.
طوری که قنواء دختر حاکم خواهان به دست آوردن هاشم میشود و چه تلاشهایی هم که نمیکند.
هاشم خواهان ریحانه است و می افتد به رسیدن و فهمیدن خیلی چیزها.....