عناوین جلد دوم، شامل دستبافته عشایری و روستایی مناطق بردسیر و شهربابک در دو فصل، به شرح زیر است:
فصل اول؛ منطقه بردسیر؛
بخش اول: وضعیت جغرافیایی و اقلیمی بردسیر؛
بخش دوم: معرفی طرحهای رایج دستبافته بهخصوص فرشینه ایلات و طوایف مستقل منطقه بردسیر، شامل: گلدانی، گلدانی استکانی، بارکاللّه، لمپایی/ چراغتوری، سماوری/ گلسماوری، پاشتری/ عیسیخانی، حشمت، ابری، بندی، سمگاوی/ آچاری/ سماسبی، بتهعبایی، تَکِ پیک، سهکله، سهترنج و ...؛
بخش سوم؛ معرفی دستبافته ایلات و طوایف مستقل بافنده مناطق بردسیر و شهربابک، شامل: خُرجین، جُل اسب، جلد قرآن/ جاقرآنی، دستدان، رکعت، آینهدان، توشهدان، مفرش، نمکدان، درفشدان، قاشقدان، چپقدان، جلکدان، توبره، جوال، خوره، کشکدان، سفره، تنگ، بشقاب، سفرهآویز، تنگ/ نوار/ بند، جاجیم و ننی و ... (بهجز گلیم زیرانداز و روباری تعدادی از دستبافته گلیمینه این مناطق نیز در همین مجلد آورده شده گلیمینه مناطق عشایری و روستایی استان کرمان، به قلم مؤلف در آینده نزدیک چاپ و منتشر میشود)؛
بخش چهارم؛ معرفی ایلات و طوایف مستقل بافنده منطقه بردسیر شامل: ایلات غُربا، ایل جبالبارزی، لَک بختیاری/ لَک، بلوچ، قرائی، لُری، پشتکوهی، مهنی، مهینی، بلوچ؛ و طوایف مستقل طایفه مستقل گودری؛ طایفه مستقل رائینیپور؛ طایفههای مستقل زاهدی و شاهحیدری؛ طایفههای مستقل ایمانی و عظیمی و ...؛
فصل دوم؛ منطقه شهربابک؛
بخش اول؛ وضعیت جغرافیایی و اقلیمی شهربابک؛
بخش دوم؛ معرفی طرحهای رایج دستبافته بهخصوص فرشینه منطقه شهربابک؛ شامل: لمپایی، ستارهای، سماوری، جنگلی، درختی/ درختی جنگلی، سینی، طاووسی، زنبوری، گلچغندری، مکهای و ...؛
بخش سوم؛ معرفی ایلات و طوایف مستقل بافنده منطقه شهربابک؛ شامل: ایل شکاری؛ طایفه مستقل قدرتالله رئیسی؛ طایفه مستقل کافی؛ طایفه مستقل سالاری؛ طایفه مستقل اصغریها؛ طایفه مستقل محمدکاظم؛ طایفه مستقل مَنگُلی و ...؛
بخش چهارم؛ مهمترین مناطق بافنده شهربابک و ...؛
از آنجایی که در این ده سال، تعدادعکس گزارشی گرفتهشده در مناطق مختلف عشایری و روستایی در شهرستانهای مختلف استان زیاد بود و آوردن تکتکشان در کتاب، میسر نبود، سعی کردم، مختصراً آنها را در حد دو سه گزارش تصویری بیاورم و مابقی را، که ارزش تاریخی و مردمشناسی و اقلیمشناسی دارد، در فرصتی مناسب، در مجلدی جداگانه با موضوعی همخوان، منتشر نمایم.
امیدوارم توانسته باشم گامی هرچند کوتاه در حفظ و احیا و معرفی دستبافته داری استان کرمان و مناطق بردسیر و شهربابک بردارم.
روند پژوهش و چاپ نتایج در زمینه هنرهای سنتی استان کرمان، بهخصوص دستبافته عشایری و روستایی و شهری، کماکان ادامه دارد ... .
عقیل سیستانی
طرح کتاب
زیربنای کتاب پیشِ رو در 1386 گذاشته شد و درادامه (1387)، بر اساس علاقه شخصی و با تشویق دوستان، شکل جدی به خود گرفت و کماکان این روند ادامه دارد.
پرداختن به گلیم و فرش و روند شکلگیری هریک، بدون درنظرگرفتن ایلات و بافندگان منطقه سیرجان، کاری غیرممکن و دور از حقیقت بهنظر میرسید. برای همین؛ در مجلد اول به معرفی سیرجان، وضعیت جغرافیایی و اقلیمی سیرجان، وجه تسمیه سیرجان، موقعیت تاریخی سیرجان، تفکیک و تقسیم مناطق و آبادیها، ایلات و طوایف بافنده سیرجان، معرفی ایلات افشار، بُچاقچی، رائینی، خراسانی، خواجوئی، قرائی و طوایف شول، آلسعدی، زیدآبادی، محمودآبادی و ...؛ و همچنین معرفی تکنیکهای گلیمبافی سیرجان؛ مانند پود نما، تکقلاب، جفتقلاب، شیریکیپیچ (شیریکیپیچ، متداولترین تکنیک بافت گلیم در منطقه سیرجان است. این تکنیک، که در برخی از مناطق ایران آذربایجان، فارس، خراسان، کرمان و ... رواج دارد، در آذربایجان و کرمان به خصوص سیرجان از معروفیت بیشتری برخوردار است. اغلب شیریکیپیچ را در جاهای دیگر به سوماک/ سوماخ میشناسند)، گلیمفرش و ... پرداختیم.
در فصل اول مجلد حاضر به معرفی طرحهای متداول گلیم سیرجان از جمله؛ راهراه (محرمات)، ابروباد، خارا، بندی، موسیخانی، بابابیگی، حشمت، خوشهانگوری، سینی، گلدانی، ترنج منبری، پنجترنج، ترنج گلدانی، بتهای، بتهشاهی، شترمرغ و ... پرداختیم.
در فصل دوم همین مجلد به معرفی نقشهای متداول گلیم مانند دندان موشی، دوتِپُو/ دوپُودو، ترمِئو، کِلاکو، عقربو، چوگون، چهارپودو، چرخفَلِکُو، سیبک، گل چهارپَر، سیبک هشت پَر، گل عباسی، ریزهنباتو، نردبون، چهارسَبلو، جُمُلو، قلمدونو، عقربو گُلدار، گل برگدار، حسین عباسی/ بلوردی، چهارپَرِه، گل قَمَرو، اَرِئو، تاس، قرص، گنبه ای، هفت وهشتو، هَفت رنگ، سرمه دون، چهارفصلو، مداخل، قُوش، دشتی، جَلَک، ماه زنجیل و ... همت گماردیم.
بهطورکلی، نقوش گیاهی و حیوانی (در این فصل، به رایجترین و معروف ترینشان اشاره شده است) از شاخصههای تزئین در دستبافته منطقه سیرجان و مناطق همجوار به شمار میروند؛ اغلب این نقوش به شکل انتزاعی بیانگر حس انتزاعی در انسانهای بدوی و همچنین قابلیت تکنیکی نوع بافت بافته شدهاند و حضور و تدوامشان تا به امروز، نشان از قدمت و زیبایی آنها دارد.
از آنجایی که نقوش بهکاررفته در گلیم، مهمترین جایگاه شناسایی آن و حتی اقوام منطقه سیرجان به شمار میروند و بیشترینشان در چنددهه اخیر، با تکنیک شیریکیپیچ بافته شدهاند (این نقوش بهغیر از سیرجان در دیگرایلات و مناطق استان و خارج از آن و برخی نیز در آرایههای تزئینی معماری، منسوجات و ... بهکار رفتهاند) سعی کردهایم شناسنامهای خلاصهشده اما جامع از آنها تهیه کنیم.
امروزه دیگر یک نقش یا تکنیک، منحصر به یک تیره یا طایفه یا ایل نبوده و بهمرور بین مناطق و ایلات دیگر رواج یافته و در آنجا نیز با تغییر همراه بوده است. اگرچه دیگر تشخیص اصالت و منشأ یک نقش، بهدلیل نبود فرش رقمدار، کاری غیرممکن است (البته با رجوع به دستبافتههای قدیمی در ایلات تا حدودی به این نتیجه خواهید رسید که در کدام منطقه، آن نقش بافته شده است؛ با علم به اینکه فرشبافی، هنری سنتی است و کمتر در طول دوران، دستخوش تحول شده). بدون شک هرنقش یک روند طبیعی را در طی هزاران سال طی کرده است. ناگفته نباید گذاشت که؛ در قدیم، بهدلیل نبودن فناوری، نقشه برای انتقال وجود نداشته است؛ پس نقوش مورد اشاره در آن ایل یا منطقه، از اصالت بیشتری برخوردارند.
نقوش عشایری، بیشتر متأثر از اشیایی بوده که در محیط بافنده وجود داشتهاند.
از نکات دیگر درباره نقوش منطقه اینکه؛ پذیرفته نیست حتی در ابتدای دوران گذشته یک نقش یکدفعه، با توجه به ذهنیت بافنده، بر دستبافته، شکل گرفته باشد. مُسلّم است که این نقوش در گذر سالها از ساده به پیچیده روند روبهتکاملی را تابهامروز طی کردهاند.
در اینجا لازم است که به نکتهای اشاره کنم؛ متأسفانه ایلات و بافندگان سیرجان مانند گذشته، شاکله قدیم را ندارند و تحقیق درباره نقوش و ویژگیهای بافتی و تمایزات قومی و ایلی ایشان، کاری سخت و زمانبر و مشکل است؛ به همین دلیل، شناسایی و هویّتدهی نقوش و تکنیکهای رایج و قدیمی دستبافته این منطقه، در عین سختی، بسیارارزشمند و ماندگار است.
تکنیک بافت این نقوش به مرور سینهبهسینه انتقال یافته و در همین انتقال، اسامی فراموش شده یا تغییر کردهاند (در طی تحقیق میدانی با مراجعه به بافندگان، برخی از چندوچون فلسفه نقوش بیخبر بودند که این خود نهتنها مربوط به فرش و گلیم نیست، بلکه به دیگرحوزهها نیز مربوط میشود؛ حقیقتی تلخ که به ما میگوید: مردم ایران هنوز به میراثشان بیتوجهند!)
با علم به اینکه پژوهش و تحقیق درباره دستبافته، نیاز به تحقیق میدانی و حضور در مناطق عشایری وروستایی دارد و خود این حضور و تحقیق نیز مستلزم صرف وقت و هزینه زیاد است، باید اعتراف کنم؛ در برخی هنرها، این روال را محققان خارجی بهتر از محققان داخلی به سرانجام رسانیدهاند.
درپایان، امیدوارم توانسته باشم گامی هرچند کوتاه در حفظ و احیا و معرفی دستبافته عشایری و روستایی منطقه سیرجان برداشته باشم.
عقیل سیستانی
طرح کتاب
تحقیق و تدوین کتاب حاضر اینطور شکل گرفت که؛ نخست، به این باور رسیدم که، چنانچه فرش کرمان و درکل، ایران، مستندنگاری، ثبت و منتشر میشد، نه مسؤولین و متولیان مربوطه نادیدهاش میگرفتند و نه بیگانگان به این سادگی دست به کپیبرداری و تقلید از آن میزدند؛ دوم، اهمیت چنین پژوهشی، با توجه به پتانسیل منطقه، جهت حفظ، ترویج، توسعه و ارتقای فرهنگ و سنت ارزشمند گذشته و ثبت و انتقال آن به آیندگان، لازم و جای خالیاش محسوس بود؛ سوم، وظیفه تحصیل، تحقیق و پژوهش و کار درحوزه هنرهای سنتی و صنایع دستی چهار سال تحصیل در مقطع کارشناسی صنایع دستی و دوسالونیم تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد هنر اسلامی و دو سال خدمت در واحد حفظ و احیای معاونت صنایع دستی و هنرهای سنتی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کرمان و ده سال تحقیق در زمینه هنرهای سنتی استان کرمان، بهخصوص هنر بافندگی برآنم داشت، بعد از شناخت از وضعیت ممکن، تصمیم بگیرم، بدین طریق چاپ کتاب دینم را به این حوزه ادا نمایم.
درکل، باید اذعان کنم که؛ فرش کرمان، درعینحال که متنوعترین فرش ایران و دنیاست، نادیده گرفته شده و تحقیق جامعی درباره آن صورت نگرفتهاست؛ تا جایی که برخی نمونهفرش عشایری کرمان، برای تجار و فرشندگان بومی و غیربومی شناخته شده نیست! این نقوش و طرحها، به مرور، سینهبهسینه، انتقال یافته و در این انتقال، بسیاری از باورها و اعتقادات و حتی اسامی فراموش شده یا تغییر کردهاست (در طی تحقیق میدانی، با مراجعه به تعدادی از بافندگان، متوجه شدم که برخی از چندوچون فلسفه این نقوش و طرحها بیخبرند؛ و این نشان از همان فراموشی است که متأسفانه به فرش مختص نبوده و به دیگرحوزهها نیز مربوط میشود. درنتیجه، این واقعیت تلخ را مُسجّل مینماید که: مردم ایران هنوز به حفظ میراثشانبیتوجهند).
درابتدا، حجم اصلی کتاب بر پایه هزاروسیصد صفحه تنظیم شد، که بهدلیل محدودیت مالی، مجبور شدم فشردهاش کنم و آن را در یک مجموعه دوجلدی با هفتصد صفحه، دوباره تنظیم نمایم؛ اگرچه برخی از تصاویر موجود ارزش آن را داشت که در یک صفحه تمامقد پیش چشم خواننده قرار گیرد.
جلد اول، شامل دستبافتهعشایری و روستایی مناطق بافت، رابُر و اُرزوئیه (رابُر و اُرزوئیه در گذشته زیر نظر حوزه بافت بودهاند و در دهه های اخیر براساس تقسیمات کشوری به شهرستان مستقلی تبدیل شدهاند) میشود؛
جلد دوم، شامل دستبافتهعشایری و روستایی مناطق بردسیر، شهربابک است، که همراه این کتاب، به چاپ میرسد؛
جلد سوم، شامل دستبافتهعشایری و روستایی منطقه سیرجان است؛ با تأکید برقدیمیترین و بهترین دستبافته عشایر و روستایی، که چاپ شده است (البته دستبافته منطقه سیرجان دو مجلد جداگانه دارد، تحت عنوان دایرة المعارف دستبافته عشایری و روستایی شهر جهانی سیرجان، جلد چهارم و دایرة المعارف گلیم شهر جهانی سیرجان جلد پنجم بهقلم مؤلف از سوی انتشارات پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور).
عناوین جلد اول، شامل دستبافته عشایری و روستایی مناطق بافت، رابُر و اُرزوئیه، در سه فصل، به شرح زیراست:
فصل اول؛ منطقه بافت؛
بخش اول؛ وضعیت جغرافیایی و اقلیمی بافت؛
بخش دوم؛ معرفی طرحهای رایج دستبافته منطقه بافت، شامل:موسیخانی، حشمت، حشمت محرابی، حشمت پنجترنج، حشمت تلفیقی/ ترکیبی، ابری، سهکله (تکترنج، دوترنج، سهترنج، چهارترنج و ...)، ارگهای/ ارگهی، پنجکله، ششکله، هفتکله، بتهای/ بتهجقه، بتهدندانهدار، بتهبزرگ/ کلانچ/ کلانژ، بته سروی و ...؛
بخش سوم؛ معرفی دستبافته ایلات و طوایف مستقل مناطق بافت، رابُر و اُرزوئیه، شامل: قالی، قالیچه، خُرجین، جل اسب، جلد قرآن/ جاقرآنی، دستدان، رکعت، آینهدان، توشهدان، مفرش، نمکدان، درفشدان، قاشقدان، چپقدان، جلکدان، توبره، جوال، خوره، کشکدان، سفره، بشقاب، سفرهآویز، تنگ/ نوار/ بند، جاجیم، ننی و ... (بهجز گلیم برخی از دستبافته گلیمینه این مناطق در این مجلد آورده شده، ولی بهطورکلی، گلیمینه مناطق عشایری و روستایی استان کرمان، بهقلم مؤلف، تحقیق شده است و در آیندهنزدیک چاپ و منتشر میشود)؛
بخش چهارم؛ معرفی ایلات و طوایف بافنده منطقه بافت، شامل: ایلات افشار، رائینی، لَک بختیاری/ لَک، لُری، پشتکوهی، مهنی، مهینی، بلوچ و طوایف مستقل کُرد سلاجقه و دهمیشی و...؛
فصل دوم؛ منطقه رابُر؛
بخش اول؛ وضعیت جغرافیایی و اقلیمی رابُر؛
بخش دوم؛ معرفی طرحهای رایج دستبافته منطقه رابُر؛ شامل: سماوری، گلکاغذی، گلفرنگ، گلچیتی، گلدانی، بته عبایی، گل سه پری و ...؛
بخش سوم؛ معرفی ایلات و طوایف بافنده منطقه رابُر، شامل: ایلات لُری، سلیمانی، جبالبارز/ جبالبارزی، کُچمی/ کوچمی، آئینهای، مهنی، مهینی و طوایف مستقل لُورک، قُتلو و ...؛
فصل سوم؛ منطقه اُرزوئیه؛
بخش اول؛ وضعیت جغرافیایی و اقلیمی اُرزوئیه؛
بخش دوم؛ معرفی ایلات و طوایف بافنده منطقه اُرزوئیه، شامل: ایلات کوهشایی، لَک بختیاری، رائینی، بلوچ، جبالبارز/ جبالبارزی، لُری، مهنی، آئینهای، سلیمانی، بُچاقچی، طایفه مستقل سبزهبلوچ و ... .
از آنجایی که در این ده سال، تعداد عکسگزارشی گرفتهشده در مناطق مختلف عشایری و روستایی در شهرستانهای مختلف استان زیاد بود و آوردن تکتکشان در این کتاب، میسر نبود، سعی کردم، مختصراً آنها را در حد دو سه گزارش تصویری بیاورم و مابقی را، که ارزش تاریخی و مردمشناسی و اقلیمشناسی دارد، در فرصتی مناسب، در مجلدی جداگانه با موضعی همخوان، منتشر نمایم.
امیدوارم توانسته باشم گامی هرچندکوتاه در حفظ و احیا و معرفی دستبافته داری استان کرمان و مناطق بافت، رابُر و اُرزوئیه بردارم.
عقیل سیستانی